در عصر حاضر، شکاف بین نسلها به چالشی اساسی در تربیت تبدیل شده است. برای کاهش این شکاف، والدین باید درک در تربیت را بیاموزند؛ یعنی بتوانند خود را به دنیای فرزندان نزدیک کنند و ارتباطی سازنده برقرار نمایند. این مقاله به بررسی مفهوم فاصله نسلها، نقش والدین در مسیر درک در تربیت و راهکارهای تقویت ارتباط موثر میپردازد. با بهکارگیری اصولی مانند همدلی، دلبستگی، پذیرش غیرمشروط و مواردی که در مقاله به آن پرداخته خواهد شد،ذمیتوان این شکاف را مدیریت کرد و خانواده را به محیطی امن برای رشد متعادل فرزندان تبدیل نمود.
در عصر حاضر با نگاهی به روابط و تعاملات بین اعضای خانواده این نکته مهم دریافت میشود، هر چه زمان میگذرد فاصله و اختلاف بین نسلها افزایش یافته و والدین از فضای فکری حاکم بر فرزندان بیش از پیش دور میشوند. به نحوی که در ادبیات و گفتگو ی بچهها با یکدیگر، والدین نسل گذشته خطاب میشوند و فرزندان تفاوتهای خود را با آنها زیاد میدانند. حتی پدر و مادرها نیز با یک توجه اجمالی، به واقعی بودن این فاصله و تفاوت بین خود و فرزندان پی میبرند.
البته فاصله و اختلاف فکر همیشه بین نسلها وجود داشته و امری طبیعی است لیکن نگرانی اصلی این است که بیشتر شدن فاصله و تفاوت در چگونگی روابط خانوادگی منجر به کاهش درک در تربیت از یکدیگر میگردد. کاهش درک متقابل در تعاملات اجتماعی مشکل آفرین بوده و موجب مشکلات بسیاری در ساحت خانواده و به تبع آن جامعه خواهد شد، البته بدیهی است کاهش یا از بین بردن اثرات منفی این فاصلهها نیز دشوار و گاه غیر ممکن مینماید.
بنابراین برای جلوگیری از به وجود آمدن مشکلات و معضلات گوناگون در حوزه خانواده و جامعه والدین باید درک در تربیت در مسیر فرزندپروری را بیاموزند، تا از این رهگذر روابط و تعاملات سالم و نتیجه بخش را شکل دهند و فاصله طبیعی بین نسلها از طریق اثرگذاری دو طرفه را ترمیم نماید. لذا از این رو که خانواده اولین بستر آموزش، پرورش و تربیت مطلوب هر کودکی محسوب میشود، پس توقع بیجایی نیست که سنگ بنای اولیه تمامی مسائل شناختی فرزند در این نهاد مهم شکل گرفته و مرحله به مرحله رشد و تعالی گردد.
بنابراین والدین متولیان اصلی این نهاد تربیت، یعنی خانواده هستند و بار تعلیم و تربیت فرزندان در خانواده بر دوش آنها خواهد بود، لذا والدین برای پرورش فرزندانی سالم آگاه متعهد و مسئول در جامعه ابتدا نیازمند برقراری ارتباط صحیح با آنها هستند. که متاسفانه در بعضی مواقع وجود شکاف و فاصله عاطفی در بین اعضای خانواده در برقراری ارتباط مثبت بین آنها خواهد شد. درک در تربیت و رسیدن به فهم مشترک در بین اعضای خانواده اولین و مهمترین گامی است که در برداشتن فاصلهها و موانع و پرداختن به امر تعلیم و تربیت فرزندان یاری رسان والدین خواهد شد.
لذا والدین باید بدانند چگونه رفتار کنند تا همواره در حین تعامل با فرزندان خود آنها را بهتر و بیشتر درک کنند و در امر آموزش و تربیت کریمانه آنها در محیط خانواده موفق باشند. البته ذکر این نکته ضروری است که منظور ما از تعاملات اعضای خانواده در این مبحث عموماً تعاملات والدین با فرزندان است، لذا بدیهی است چگونگی، چرایی و محتوای این موضوع دارای اهمیت ویژهای بوده و اجرای صحیح آن نیز موجب هموار شدن مسیر تربیت و شکلگیری درک متقابل بین والد و فرزند خواهد شد.
بنابراین وجود درک صحیح از فضای احساسی و روحی فرزندان توسط پدر و مادر به اجرای یک روش تربیتی صحیح در طول پرورش فرزند میانجامد. البته بسیاری از والدین از درک در تربیت در مسیر فرزندپروری دارای تعریف صحیح و مشترکی با فرزند هستند، لیکن تلاش میکنند درک متقابل خود را افزایش دهند. گروه دیگری از الدین نیز اعتقادی به موضوعات تربیتی این چنینی از جمله درک در تربیت، تربیت جنسی، تربیت دینی و اخلاقی و ... نداشته و سعی میکنند عمده مسائل تربیتی فرزند خود را از روش های آموزش مستقیم پیگیری نمایند.
بنابراین روی سخن با آن دسته از والدین است که میکوشند تربیت فرزند خود را به نحوی انجام دهند که او دچار هیجانات منفی از قبیل ناامیدی و اضطراب نشود و والدین نیز با آگاهی و صمیمیت نسبت به تربیت او کوشا باشند. این والدین مسئول معمولاً سوالات مهمی را در ذهن خود مرور میکنند از جمله اینکه: ـ با وجود فاصله نسلها در روابط والدین و فرزندان والدین چگونه میتوانند فرزندان را درک کنند؟ـ آیا درک کردن ابعاد گوناگونی دارد یا نه فقط یک مفهوم کلی است؟ـ آیا درک کردن فرزند بدین معناست که ما گذشته او را بهتر بشناسیم یا نه کمک میکند نسبت به زندگی آینده او عمل کرده بهتری داشته باشیم؟ـ به طور کلی جایگاه درک در تربیت در بین مسائل تربیتی چیست و چه کاربردی دارد؟ـ درک در تربیت در چه شرایطی به فرزندپروری کمک میکند؟ـ درک در ذهن کودکان چگونه تصور میشود؟مطالعه این نوشتار به ما کمک میکند که بتوانیم با زبان فرزندان با آنها صحبت کنیم و نیز از دنیای آنها اطلاعات واقعی داشته باشیم. این مطلب به زبان ساده و کاربردی مسیر تربیتی فرزندان را هموار و در امر پرورش و تربیت فرزندان کمک حال ما خواهد بود.
خانواده اگرچه یک سازمان اجتماعی کوچک است اما مهمترین سلول سازنده اجتماع میباشد. ارتباطات اجتماعی به منزله زنده بودن اجتماع است و به تبع آن ارتباط درون خانوادگی نیز به معنای زنده بودن خانواده است که روابط اعضا، به خصوص روابط والدین با فرزندان مهمترین عنصر تشکیل دهنده ارتباط این سازمان است. رشد مطلوب و سالم فرزندان در تمام ابعاد مرهون ارتباط موثر و مطلوب والدین با فرزندان میباشد.تحلیلهای نظری و تجربی بسیاری به ارتباط موثر والدین با فرزندان اختصاص یافته است و برای آن اهمیت و ارزش خاصی قائل شدهاند. روابط والدین با فرزندان مهمترین عنصر شکل دهنده ارتباط سازمان خانواده است.از سوی دیگر مطالعات و تحقیقات فراوانی نیز بر درک در تربیت و اثرگذاری فرزند بر هر یک از والدین و دیگر دو فرزندان از مهمترین مسائل در حریم خانواده و سلامت روانی آن تلقی میشود. لذا آگاهی و شناخت کافی و عمیق از این مولفهها میتواند ما را در پرورش شخصیت سالم فرزندان در خانواده یاری رساند و روشهای مناسب و موثر را برای چگونگی و نحوه ارتباط والدین با فرزندان به دست دهد.
ارتباط فرایندی است که طی آن افکار، عقاید و احساسات یک فرد به فرد دیگر منتقل میشود.ارتباط به معنای انتقال اطلاعات از یک شخص به شخص دیگر است. ارتباط فرایندی است که طی آن افکار عقاید و احساسات یک فرد به فرد دیگر منتقل میشود. بنابر تعریف ارائه شده میتوانیم چنین تصور کنیم که ارتباط الزاماً به معنی ارتباط کلامی نیست، بلکه میتواند ارتباط چشمی یا لمسی نیز باشد، پس ارتباط وقت و ابزار مشخصی نداشته و دائماً میتواند در جریان باشد. ضمناً این ارتباط میتواند آگاهانه و یا ناآگاهانه نیز صورت پذیرد. همچنین میتوانیم ارتباط انسانی و خانوادگی را به چند دسته تقسیم نماییم این تقسیم بندی میتواند در نوع و کیفیت ارتباط ما با اطرافیان خصوصاً فرزندان تاثیر زیادی داشته باشد.
ارتباطات غیر کلامی در مسیر درک در تربیت، عبارتند از رساندن پیام به گیرنده بدون استفاده از کلمه و واژهها در این گونه ارتباط معنی کلام خود را توسط تغییرات چهره تماس چشمی، الگوی مو،الگوی لباس استفاده از الگوها و سمبلها بیان مینماییم،اگرچه ظاهرا هیچ کلامی رد و بدل نمیشود اما معانی بسیاری ارسال شده و توسط فرد مقابل دریافت میگردد. ارتباط غیر کلامی عبارتند از رساندن پیام به گیرنده بدون استفاده از کلمه و واژه که معمولاً جنبه تایید یا نهی از یک رفتار را دارد.برای مطالعه بیشتر میتوانید مقاله منظور از تربیت غیر کلامی چیست را در سایت همیار۲۸ مطالعه کنید.
در خصوص ارتباط والدین با فرزندان این ارتباط معمولاً جنبه تایید و یا نهی از یک رفتار را دارد، چرا که والدین با تغییر چهره و گاهی با اشاره چشم نسبت به تایید رفتار و گفتار فرزند خود اقدام میکنند. گاهی نیز با تغییر چهره و یا اشاره او را از انجام کاری باز میدارند. فرزندان نیز در بعضی مواقع با استفاده از الگوهای لباس و یا تغییر الگوی موی خود و یا حتی استفاده از سمبلهای خاص سعی در ایجاد ارتباط با والدین را دارند. البته ارتباط غیر کلامی از سوی فرزندان جنبه تایید یا نهی را نداشته بلکه مواردی همچون اعتراض، جلب توجه، اظهار بزرگی، اظهار استقلال را شامل میشود. لذا توجه والدین به این نحوه ارتباط میتواند زمینه ساز ارتباط سازنده بین والد و فرزند باشد.
نوع دیگر ارتباط و البته اصلیترین نوع ارتباط در مسیر درک در تربیت، ارتباط کلامی است. ارتباط کلامی عبارت است از گفتگوهایی که با دیگران انجام میدهیم، آنها ما را میبینند، صدای ما را میشنوند و معنی کلمات ما را دریافت میکنند. گفتگوهای خانوادگی، دوستانه، کاری، کلاس درس و سخنرانی همه اینها ارتباط کلامی است. از نظر عموم انسانها ارتباط کلامی اصلیترین نوع ارتباط تلقی میشود. البته گفتگوهای تلفنی نیز اگرچه بدون مشاهده طرفین صورت میگیرد اما ارتباط کلامی خوانده میشود اما در این ارتباط ما علاوه بر کلمات از لحن و نحوه خاصی از صدا نیز بهره میگیریم که بر شنونده تاثیر بسزایی دارد.
گاهی اوقات این لحن و نحوه به کارگیری کلمه از هم معنی آن هم مهمتر است لذا ما والدین باید در گفتگوهایی که با فرزندان انجام میدهیم به این نکته مهم توجه نماییم گاهی بعضی از جملههای ظاهرا ساده و معمولی ما ممکن است در مذاق فرزند طعم مسخره کردن داشته باشد یا اینکه یک تذکر ساده اما بیموقع بتواند نقش تحقیر او را ایفا نماید. فرزندان غالباً به نحوه صحبت والدین از نحوه به کارگیری کلمات آنها بیشتر اهمیت میدهند،البته در هنگام گفتگوی دو طرفه زبان بدن نیز تاثیر زیادی در فهم شنونده از کلمات و جملات ما دارد،صمیمیت همراه با تماس پوستی با فرزند میتواند بهترین نوع گفتگوی والد و فرزند را شکل دهد.
شاید این ارتباط در نوع ارتباطات بین والدین و فرزندان به ظاهر رسمی، نامنوس و غیر ضروری به نظر برسد. اما گاهی این نوع ارتباط تاثیرات بسیاری در بهبود رابطه ایفا میکند. دریافت پیامک محبتآمیز از سمت فرزندان و یا مشاهده یادداشت پرمهر والدین بسیار خوشایند است. لذا ما والدین میتوانیم در مسیر درک در تربیت از این نحوه ارتباط در جهت بهبود با آنها استفاده نموده و بر پهنای راه ارتباطی بین خود و فرزندان بیفزاییم. یادداشتهای کوچک، پیامکهای کوتاه، استفاده از کارتهای زیبا به همراه نوشته و دست خط والدین نشان دهنده عمق علاقه والدین به فرزندان است. ضمناً هر بار که فرزندان به متنها و نوشتههای ما مراجعه میکنند، انرژی مضاعفی را دریافت نموده و در بسیاری از مواقع این نوشته و یادداشتها میتواند سوء تفاهمات بین والد و فرزند را از بین ببرد.
همه ما والدین میدانیم که کلمات دارای روح و البته قدرت زیادی هستند و تاثیر فراوانی بر گفتار و رفتار ما دارند. پس میتوان با این روش احساسات مثبت فراوانی را به فرزندان منتقل کرد. اظهار علاقه به فرزندان از طریق نوشتار و اهمیت بخشی مناسب به این گونه از ارتباط میتواند در سبد تربیتی خانواده قرار گرفته و با این روش نیز به فرزندان ابراز محبت نمود.
تعامل در لغت به معنی داد و ستد است، اما منظور ما از تعامل در ارتباط با فرزند تاثیرگذاری دو طرفه است. چرا که در بسیاری از موارد ارتباط میتواند یک طرفه و یک سویه باشد اما تعامل به معنی ارتباط دوسویه و تاثیرگذاری دو طرفه است. البته در بحث ارتباط با فرزند عمده ارتباط از جنس تعامل میباشد. چرا که درک در تربیت با ارتباط یک طرفه امکانپذیر نیست و باید شرایط و موقعیت متربی نیز در نظر گرفته شود.شاید بعضی از والدین چنین تصور نمایند که تعامل با فرزند به معنی این است که رفتارهای والدین عمدتاً انفعالی است و همیشه
تیجه عمل فرزندان را با عکس العمل نشان میدهد. لذا با این تصور غلط مسیر رابطه با فرزند را یک طرفه پنداشته و قدم در این را میگذارند. البته فی نفسه این برداشت هم درست و هم غلط است!
درست ست به این دلیل که رفتارهای تربیتی والدین در بسیاری از موضوعات نتیجه گفتار و رفتارهای فرزندان است و والدین قطعاً نمیتوانند به این گفتار و رفتار بیاهمیت و بیتوجه باشند،بنابراین طبیعی است که خود عکسالعمل مناسب نشان دهند،مثلاً کودک یا نوجوانی که در مدرسه یا جمع فامیل و دوستان رفتار بسیار شایستهای از خود بروز داده و موجب خرسندی والدین گشته طبیعی است که با تشویق و تحسین آنها روبرو شود.
لذا این نوع تعامل قطعاً در بخش عکسالعملهای والدین قرار میگیرد اما رفتارهایی نیز وجود دارد که والدین شروع کننده آن بوده و موجب عکسالعمل فرزندان میشوند یعنی اصالت تعامل در این گونه روابط از سمت والدین تعریف میشود.
مثلاً پدر خانواده از فرزندان میخواهد به دلیل بیماری مادر لازم است تا ایشان استراحت نماید و از فرزندان تقاضا میکند تا با کمک یکدیگر غذا تهیه کرده و محیط خانه را نیز تمیز و مرتب نمایند. این خواسته پدر با عکس العمل مناسب فرزندان روبرو شده و آنها را با وضعیت جدید آشنا میسازد که بتوانند در خدمت والدین خویش باشند. بنابراین بسته به اینکه چگونه از تعاملات والدین و فرزندان استفاده میکنیم میتوانیم این تعاملات را مثبت یا منفی ارزیابی نماییم.اصولاً رابطه و تعامل با فرزند مبنای شروع هر اقدام تربیتی است والدینی که تعامل مناسبی را با فرزندان خود دارا نیستند عملاً مسیر تربیتی موثری نیز با آنها نخواهند داشت. در صورت تعامل مناسب والدین از تربیت فرزندان لذت میبرند فرزندان نیز دارای اعتماد به نفس خواهند شد و هر دو طرف احترام لازم را از این ارتباط دریافت خواهند نمود.
با توجه به اهمیت این موضوع لازم است به نکات اشاره شود که موجب تقویت این تعامل و ارتباط درون خانوادگی میگردد: ـ در زمان گفتگوی فرزند با شما همیشه توجه خود را به فرزند معطوف کنید و به کلمات و لحن صحبت او دقت کنید. ـ کمک خواهی فرزند را بلافاصله پاسخ دهید و نسبت به او بیتوجه نباشید فرزندان در همه حال باید احساس کنند که والدین بهترین و مورد اعتمادترین پشتوانه آنها هستند.ـ نصیحتها و گفتگوهایی که ممکن است برای فرزند جنبه تذکر داشته باشد را به صورت دو نفره انجام داده و از بیان آن در حضور جمع خودداری نمایید. ـ والدین گرامی در زمان عصبانیت ناراحتی و موقع صرف غذا زمان مناسبی برای تربیت فرزندان نبوده و آنها را به موقعیت دیگری موکول نمایید.ـ تلاش کنید در هر حال با فرزندان صمیمی باشید و اجازه دهید بهترین خاطرات خود را با پدر و مادر خود داشته باشند. ـ در گفتگو با فرزندان از تهدید استفاده نکنید بلکه نتایج گفتار و رفتار آنها را برای فرزندان به صورت واقعی توضیح داده و شفاف سازی کنید.
نگرش شاید اولین و مهمترین مولفه مشاوره روانشناسی ارتباط موثر والدین با فرزندان در حریم خانواده نوع نگرش والدین به جهان و انسان است. لذا ضروریست در ابتدای بحث به بررسی واژه نگرش بپردازیم.
نگرش عبارت است از یک روش نسبتاً ثابت در فکر احساس و رفتار نسبت به افراد گروهها و موضوعهای اجتماعی یا قدری وسیعتر در محیط فرد. می توان برای نگرش سه بعد شناختی عاطفی و رفتاری در نظر گرفت. نگرش در واقع نوع و چگونگی تعامل ما با جهان اطراف است،نگرش ما به جهان اطراف هر چه باشد دارای هماهنگی در افکار گفتار و رفتار ما نیز خواهد بود لذا میتوان گفت مؤلفههای نگرش با یکدیگر در تعامل بوده و اثر پذیری متقابل دارند.
مولفههای هر نگرش با یکدیگر تناسب دارند یعنی وقتی بعد شناختی نگرش عمیق ریشهدار و وابسته به ارزشهای مهم باشد به همان نسبت بعد عاطفی آن نیز محکم و ریشهدار بوده و به تبع آن آمادگی روانی فرد برای رفتار مناسب نیز بیشتر است. در واقع ما ابتدا نسبت به موضوعی شناخت پیدا کرده و سپس نسبت به آنچه شناختهایم جهتگیری عاطفی و انگیزشی اتخاذ میکنیم و در نهایت بر اساس آن شناخت و انگیزش کیفیت رفتار خود را تعیین مینماییم.
دلبستگی دیگر مولفه روانشناختی ارتباط موثر والدین و فرزندان دلبستگی است برخی محققین و پژوهشگران حوزه علوم انسانی دلبستگی را آغاز محبت و رابطه اطفی بین والدین و فرزندان تلقی کردهاند آنها عقیده دارند: دلبستگی آغاز محبت و رابطه عاطفی بین والدین و فرزندان تلقی میگردد.هر نوزاد با طیفی از رفتارها به دنیا پا میگذارد و رابطه دلبستگی عمیقی را با والدین خود گسترش میدهد. آنها معتقدند دلبستگی را میتوان به عنوان یک رابطه فعال عمیق و پایدار عاطفی بین کودک و والدین تعریف کرد.
در مطالعه رفتار دلبستگی میتوان آن را آغاز رابطه عاطفی فرزند با والدین تلقی نمود. آرامش ناشی از تماس بین مادران و نوزادان انسان نیز مورد توجه پژوهشگران ار گرفته و بررسیهای انجام شده در این زمینه آن را تایید میکند. بر این اساس برخی پژوهشگران معتقدند تماس جسمانی بلافاصله پس از تولد یک بخش مهم و اساسی از پیوند عاطفی اولیه بین مادر و فرزند است.
نوازش نوزاد توسط مادر احساس دلبستگی نوزاد به مادر را افزایش میدهد و تاثیر آن از شیر دادن به نوزاد بیشتر است. لذا مادران سراسر دنیا همراه با تماس جسمانی زیاد اطفال خود را میبوسند نوازش پرستاری و تمیز میکنند برای آنها آرامش فراهم کرده و بیشتر به آنها واکنش نشان میدهند. خوب است بدانیم که با پرورش دلبستگی زمینه جذب افراد و تاثیرگذاری والدین بر فرزندان فراهم میشود. بنابراین دلبستگی در کودک میتواند پایه ارتباط مطلوب والدین با فرزندان در دورههای بعدی باشد. زیرا در ابتدا کودک به علت به سمت والدین متمایل میشود که آن ها مهمترین و قابل اعتمادترین و پایدارترین منابع او محسوب میشوند و زمینه ارتباط موثر والدین و فرزندان را ایجاد میکنند.
دلبستگی از جمله ویژگیهای قابل توجه در کودکان است که والدین عزیز نباید آن را از نظر دور دارند دلبستگی به مادر و پدر مادربزرگ و پدربزرگ از اولین نشانههای بروز این حس در آنها است که به مرور زمان با افزایش سن دایره موضوعات آن نیز گستردهتر میشود. آگاهی از تمامی دلبستگیهای فرزندان از جمله وظایفی است که هرگز نباید مورد غفلت پدر و مادر قرار گیرد. نکته قابل توجه و مهم این است که والدین نباید از دلبستگیهای فرزند به عنوان حربهای برای محروم کردن آنها از بعضی امکانات و شرایط که به آن دلبسته هستند استفاده نمایند.
حداکثر بهرهای که میتوان در برخوردهای تربیتی والدین با فرزندان از دل بستگی برد به عنوان ابزاری برای ایجاد محدودیت طی زمان خاصی است. البته والدین باید همیشه به خاطر داشته باشند که تحت فشار قرار دادن فرزندان به وسیله آنچه که او به آنها دلبستگی دارد خطای بزرگ تربیتی در مسیر درک در تربیت محسوب میشود. تمامی انسانها دلبستگیهایی دارند که برای آنها عزیز و قابل احترام است. یک انسان بالغ در شرایطی که به فرد عزیزی در زندگی او توهین شود برافروخته شده طبیعتاً در آن شرایط رفتاری از خود بروز میدهد که نشئت گرفته از غریزه او بوده و قطعاً رفتاری عقلانی نخواهد بود. حال باید تصور نمود که پدر و مادر نیز باب بازی گرفتن دلبستگیهای فرزند عکسالعملی به مراتب شدیدتر از عکسالعمل یک انسان بالغ از آن مشاهده خواهند کرد. به همین دلیل بسیار حائز اهمیت است که والدین گرامی از دلبستگیهای فرزندان خود مطلع باشند و آنگاه تا حد ممکن به قصد تنبیه وارد حوزه دلبستگیهای فرزند نشوند.۳) همدلی همدلی عبارت است از اجتناب از داوری در باب احساسات دیگران و در مقابل کوشش برای درک این احساسات از دید آنها است. دیگر مولفه روانشناختی ارتباط موثر والدین و فرزندان فرایند همدلیست همدلی مفهوم مهمی در حوزه روانشناسی و ارتباط بین فردی است. در آثار کارل راجرز مفهوم همدلی به بهترین وجه توصیف شده است و آن را طوری در نظر گرفته که به آسانی در ارتباط بین والدین با فرزندان قابل استفاده است. به گفته راجرز همدلی فرایندی است که متضمن حساس بودن نسبت بر احساسات متغیر دیگر افراد و پیوند عاطفی با آنهاست.
همدلی متضمن فرایندی برای مدت زمانی در زندگی دیگران زیستن است و همچنین وارد دنیای ادراکی دیگری شدن،همدلی وقایع را از دید دیگران نگریستن است. همدلی عبارت است از اجتناب از داوری در باب احساسات دیگران و در مقابل کوشش برای درک این احساسات از دید آنهاست.
همدلی در مسیر درک در تربیت، مستلزم آن است که فرزند بداند والدین او را درک کردهاند. چنین ارتباطی فراتر از آن است که صرفاً بگوییم من احساس شما را درک میکنم برای همدلی ابتدا باید تجربه عاطفی فرزند را دقیقاً درک کرد و سپس آنچه را والدین فهمیدند در قالب کلمات یا اشارات به فرزند منتقل نمایند. طبیعی است که ارتباط غیر کلامی از قبیل نوازش و در آغوش کشیدن در ارتباط والدین با فرزند نقش مهمی ایفا میکند. همدلی والدین تاثیر مهمی در محافظت و مراقبت از فرزند دارد زیرا هنگامی که والدین از وضعیت و شرایط فرزندشان آگاه باشند و او را درک کنند،به وقت و درجه مراقبت خود نسبت به او در هنگام بروز خطر میافزایند. هنگامی که فرزند احساس کند والدین او را درک میکنند احتمال بیشتری دارد که از توصیههای والدین خود پیروی نمایند هرگاه برای بیان نیازها و نگرانیهای عاطفی به فرزند فرصت داده شود،او احساس میکند والدین به مسائل واقعی او میپردازند و در اجرای تصمیماتی که مربوط به مراقبت محافظت و یا رشد و کمال آنهاست،با والدین خود بیشتر تشریک مساعی یکنند،در واقع توانایی والدین برای همدلی با فرزند و درک او عامل موثری است تا تمایل فرزند برای مراجعه به والدین در آینده افزایش یابد. هرگاه فرزند از رابطه همدلانه والدین با خود راضی باشد،حتی اگر از نتایج ارتباط رضایت نداشته باشد،کمتر یه والدین حالت دفاعی به خود میگیرد لذا با آنها به مخالفت صریح نمیپردازد.
ابراز عواطف مثبت: ابراز عواطف مثبت و خوشایند والدین در مواجهه با فرزندان بر استحکام و کیفیت روابط والد و فرزند میافزاید.دیگر مبنای روانشناختی ارتباط موثر والدین و فرزندان ابراز عواطف مثبت است،ما عواطف مختلفی را در طول روز تجربه میکنیم و اظهار مینماییم مانند: خوشحالی، تعجب، خشم، نگرانی و.... حالت عاطفی در هر لحظه بر ادراک، انگیزش، تصمیم گیری و قضاوت بین فردی ما موثر است. تجارب گذشته به طور هماهنگ نشان دهنده آن است که عواطف مثبت به ارزیابی مثبت از دیگران و تاثیر مطلوب میانجامد و عواطف منفی به ارزیابی منفی منتهی میشود،به عبارت دیگر ابراز عواطف مثبت و خوشایند والدین در مواجهه با فرزندان دوستی و علاقه آنها را پدید میآورد و آن را افزایش میدهد و در نتیجه بر استحکام و کیفیت روابط والدین با فرزندان میافزاید.
نخست اینکه والدین میتوانند با ابراز عواطف مثبت کاری کنند که در فرزند حس لذت به وجود آمده و لذا او مایل میشود آنچه برای والدین ایجاد رضایت میکند انجام دهد. مثلاً با تشویق فرزند در امر تحصیل و همچنین تمجید از زحمات او موجب افزایش کیفیت امور درسی او خواهند شد. ـ دوم اینکه وجود والدین به هنگام برانگیختگی عواطف مثبت نقش مهمی در پیامد علاقه فرزند به والدین دارد و در واقع به شکلگیری نگرش مثبت به سخنان والدین میانجامد لذا زمینه فکری و عاطفی را برای همکاری و پذیرش پیشنهادهای والدین فراهم میسازد. انسان از کودکی نیاز به توجه عاطفی مثبت دیگران آن هم به طور غیر مشروط دارد.
در خصوص بحث حاضر برخی روانشناسان توجه عاطفی مثبت و بی قید و شرط نسبت به فرزند را اساس رابطه با او معرفی کردهاند،راجرز میگوید: هنگامی که خود رشد میکند انسان نسبت به دوستی و قبول دیگران احساس نیاز میکند و توجه مثبت نامشروط دیگران را جذب میکند. این نیاز یک نیاز ذاتی برای انسان است بنابراین طبق این دیدگاه انسان از کودکی نیاز به توجه عاطفی مثبت دیگران آن هم به طور غیر مشروط دارد. آنچه مهم است استمرار این توجه عاطفی مثبت است زیر را والدین معمولاً به فرزند خودی توجه عاطفی مثبت را دارند ولی به تدریج این توجه مثبت به رفتارهای خاصی از فرزند مشروط میشود و دوستی و عواطف مثبت خود را مشروط به خوب بودن گفتار و رفتار کودک میکنند در آن صورت این تلقی برای کودک شکل میگیرد که گویا تمام شخصیت او پذیرفته نشده است.
بنابراین باید والدین نسبت به کودک پذیرش کامل داشته باشند البته این به معنی تایید همه رفتارهای فرزند نیست بلکه به معنی دوست داشتن او بدون هیچ قید و شرطی است. یکی از مشخصههایی که در کیفیت روابط والدین با فرزند حائز اهمیت است صمیمیت در روابط است. والدین هنگام تعامل با کودک خود باید گرم و آرام صحبت کنند و از تحسین و تشویق به موقع دریغ نورزند. ارتباط صمیمی با فرزند همیشه ارتقا دهنده کیفیت رابطه با اوست. کودک نسبت به تمام کنشهای والدین حساس بوده و تمامی رفتار والدین بر او اثرگذار است،لذا برای پیشگیری از هرگونه تنشی ناشی از اختلاف فهم دو طرف از صمیمیت استفاده میکنیم،
پذیرش غیر مشروط: یکی دیگر از مهمترین مبانی روانشناختی ارتباط موثر با فرزندان پذیرش غیر مشروط آنهاست. بدین معنا که والدین کودک و نوجوان را آگونه که هست بپذیرند، هر چند ممکن است رفتار او مورد پذیرش آنها نباشد. باید به زند به عنوان یک شخص مستقل احترام گذاشت و برای او به عنوان یک انسان با تواناییها و رغبتهای خاص خود ارج و ارزش قائل شد. نباید کوشش خود را صرفاً به این خاطر که فرزند انسانی کوچکتر ناآگاهتر و نارسیدهتر است پیریزی نمود و بر حاکمیت و تسلط بر او به کار گرفت. بلکه باید حق او را برای فرزند بودن به رسمیت شناخت و انرژی خویش را متوجه جهت دادن به اعمال و رفتار او در مسیر سازگاری مطلوب، پیشرفت و موفقیت نمود.والدین باید درک کنند که رفتار برای شخص صاحب رفتار اعم از کودک یا نوجوان چه معنا و مفهومی دارد و برای کسب این درک لازم است والدین پیش قدم شده و ارتباط زندهای را با کودک داشته باشند.
به عنوان یک راهکار در گسترش روابط مطلوب باید به کودک اجازه داد تا نظرات و تصمیمات خویش را هرگاه و در هر زمانی که ممکن باشد ابراز کند. اجرای این امر مستلزم آن است که برای کودک حق اشتباه کردن نیز قائل شد و جز در مواردی که این اشتباه برای خود او یا دیگران خطرناک است به او اجازه داد تا نتایج حاصل از اعمال خویش را تحمل و تجربه نماید. والدین مسئول باید نخست یک شنونده خوب باشند تا بتوانند در زمینه تعبیر و تفسیر اطلاعات و ارائه کمک و راهنمایی و تاثیرگذاری مطلوب اقدام ورزند. توجه بدون قید و شرط به فرزند تغییرات سازنده و رشد و تکامل را در کودک و نوجوان تسهیل میکند.
وابستگی: در کنار دلبستگی با موضوع دیگری به عنوان وابستگی روبرو میشویم به عنوان مثال دختر بچهای که به یکی از عروسکهای خود بسیار وابسته است و آن را خیلی دوست دارد. کودک دیگری که به تماشای برنامه کودک در تلویزیون وابستگی دارد. وابستگی بچهها به بازی رایانهای نیز مثال دیگری در همین حوزه است. وابستگیهای فرزندان از دیگر موضوعاتی است که والدین باید از آنها آگاهی داشته باشند. آگاهی پدر و مادر از وابستگیهای فرزند خود از این جهت مهم تلقی میشود که بسیاری از موقعیتها میتواند از این وابستگیها در مسیر رشد و تربیت فرزندان بهره ببرند. مثلاً والدین میتوانند به فرزند خود که به مطالعه کتاب وابسته است بسیاری از مسائل و موضوعات تربیتی را بدون آنکه شخصاً ورود مستقیمی به آن داشته باشند با خرید کتابهایی در حوزه مربوط به کودک و نوجوان خود منتقل نمایند.
آگاهی از وابستگیهای فرزندان به عنوان واسطهای تربیتی،منتقل کننده افکار و خواستههای آموزشی و تربیتی والدین به فرزند میشود. در بعضی موقعیتها ارائه توضیحاتی از سوی والدین در مورد موضوعی خاص مورد دلخواه بچهها قرار نمیگیرد،یا نوجوان در دوره سنی است که احساس غرور به او اجازه نمیدهد که مطلب تربیتی را از سوی والدین خود به طور مستقیم بپذیرد،آگاهی از وابستگیهای فرزندان از سوی والدین در چنین شرایطی است که به کمک آنها میآید و به عنوان واسطه تربیتی منتقل کننده افکار و خواستههای آموزشی و تربیتی والد به فرزند میشود.
گاهی شرایطی به وجود میآید که والدین در اعمال یک حرکت تنبیهی در مورد رفتار اشتباه فرزند خود دچار مشکل میشوند،ایجاد محدودیتهای کوتاه مدت در مورد وابستگیهای فرزند به کتاب، اشیا، بازی و مواردی از این دست میتواند رفتار تنبیهی مناسبی از سوی والدین باشد. در حقیقت فرزند ما به خاطر اعمال محدودیت نسبت به موضوعی که به آن وابسته است سعی میکند رفتار اشتباه خود را اصلاح کند تا مجدداً با محدودیت در زمینه وابستگیهای خود مواجه نشود، البته بدیهیست که این محدودیت نباید بیشتر از چند ساعت باشد. ۷) وقت گذاشتن: اساساً بحث وقت گذاشتن والدین در خانواده به دو بخش عمومی و اختصاصی تقسیم بندی میشود. در بخش عمومی که شامل وقت اصلی والدین نیز میشود پدر معمولاً صبح تا بعد از ظهر در محل کار حضور داشته و در طول روز مادر مشغول ساماندهی به امور خانه و خانواده میباشد،یا در مواقعی او نیز مانند پدر در خارج از خانه شاغل بوده و به فعالیت میپردازد. لذا خانواده در اکثر مواقع در طول هفته زمان نسبتاً کمی را در کنار یکدیگر حضور دارند. البته بدیهیست زمانی که والدین جهت اداره زندگی صرف کرده و به امور فرزندان و خانه رسیدگی میکنند در واقع متعلق به همه اعضای خانواده مخصوصاً فرزندان است. اما والدین موظفاً بخش دیگری از وقت خود را به صورت اختصاصی و با توجه به نیاز هر یک از فرزندان در اختیار آنها قرار دهند.
به جرات میتوان ادعا کرد که والدین به ویژه مادران قادرند بسیاری از مسائل تربیتی مانند رعایت قوانین، آداب معاشرت، تفکیک وظایف اعضای خانواده، انواع و اقسام برخوردهای اجتماعی، احساس امنیت، دوستی، مهربانی، بخشش، گذشت، مراقبت از خود و بسیاری موارد دیگر را با بازی کردن به کودکان منتقل کنند. در نتیجه مادرانی که بتوانند با فرزندان خود به خوبی بازی کنند میتوانند آنها را به خوبی نیز تربیت کنند.
دنیای بازی دنیای واقعی کودکان را تشکیل میدهد در حالی که برای بزرگسالان دقیقاً معکوس بوده و دنیای بازی دنیای غیر واقعی برای آنها محسوب میشود. به همین منظور والدینی که قصد تربیت صحیح فرزند خود را دارند لازم است در ابتدا وارد دنیای آنها شوند نه اینکه بخواهند آنها را وارد دنیای خود کنند. مثلاً اگر قرار شد از یک کودک سه ساله یا هفت ساله محافظت و مراقبت شود باید به اندازه سن او کوچک شد تا بتوان نیازهای او را درک و برطرف کرد. با ورود به دنیای کودکان است که درک در تربیت و هدایت آنها ممکن میشود و البته یکی از راههای ورود به این دنیا نیز همانطور که گفته شد بازی کردن والدین با کودک و نوجوان است بنابراین والدینی که نتوانند با کودک خود بازی کنند قطعاً در تربیت کردن او نیز دچار مشکل خواهند شد.
نکته بسیار مهم آخر اینکه وقت دیگری که والدین میتوانند برای فرزندان خود بگذارند، دعا کردن است. بسیار خوب است که والدین یک الی دو بار در روز د دقیقهای کوتاه برای فرزندان خود دعا کنند یعنی از خدا بخواهند بچهها در مسیر موفقیت قرار بگیرند، عاقبت بخیر شوند، برای خود و اجتماع مفید باشند، متدین باشند، دنبال ظلم و شکستن دل دیگران نباشند، از مردم راضی باشند و مردم نیز از آنها راضی باشند و....هر دعای خوبی را که والدین میتوانند تصور کنند از خداوند متعال برای فرزندان خود بخواهند. این را نیز باید بدانیم دعایی که ما در حق فرزندان خود میکنیم هیچ ارتباطی به خوب یا بد بودن کیفیت رابطه ما با خدا ندارد. بر حسب اینکه ما والدین آنها هستیم خداوند متعال دعای ما را مستجاب میکند،لذا همیشه برای فرزندان خود دعا کنید. البته از بزرگان دینی شنیدهایم دعاهای ما که بین نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا و بعد از نماز صبح انجام میشود انشاالله مستجاب خواهند شد. ان شاالله
شکاف بین نسلها و چالشهای ناشی از آن در تربیت، امری اجتنابناپذیر اما مدیریتپذیر است. این مقاله نشان داد که درک در تربیت و ارتباط موثر و متقابل والدین و فرزندان، کلید کاهش تنشها و تقویت روابط خانوادگی است. با بهکارگیری مولفههایی مانند همدلی، ابرغز عواطف مثبت، پذیرش غیرمشروط و دلبستگی، میتوان فضایی صمیمی و سازنده ایجاد کرد. والدین با آگاهی از نیازهای عاطفی و روانی فرزندان و تعدیل روشهای تربیتی متناسب با دنیای امروز، میتوانند این فاصله را به فرصتی برای رشد و درک در تربیت تبدیل کنند. همچنین، تقویت تعامل دوطرفه، وقت گذاشتن اختصاصی و بهرهگیری از روشهای غیرمستقیم مانند بازی، نقش مؤثری در تربیت مؤثر دارد. در نهایت، خانوادهای که بر پایه درک متقابل و احترام استوار باشد، نهتنها از آسیبهای اجتماعی مصون میماند، بلکه نسلی مسئولیتپذیر و متعادل پرورش خواهد داد.
0دیدگاه ثبت شده، نظر تو چیه؟