تربیت طبیعی، به عنوان یکی از ارکان اساسی تعلیم و تربیت در دیدگاه اسلام، نقش محوری در شکلدهی به شخصیت فرد و جامعه ایفا میکند. این نوع تربیت که بر پایه فطرت خداوندی استوار است، به جای تحمیل برنامههای ساختگی و مصنوعی، به بیداری و رشد ذاتی انسان میپردازد. هدف اصلی تربیت طبیعی، همسویی با فطرت پاک و سالم انسان است که در آن، ایمان و اعتقادات دینی به عنوان ستون فقرات عمل میکنند. از این منظر، مربی در این مسیر نه تنها به عنوان یک آموزگار علم، بلکه به عنوان الگویی زنده و مؤثر حضور دارد. در این مقاله، به بررسی مفهوم تربیت طبیعی و اصول آن، نحوه عملکرد مربی در این مسیر، و چگونگی تحقق آن بر مبنای فطرت خواهیم پرداخت. همچنین، شناخت مرزهای تربیت طبیعی و تأثیر آن از کودکی تا بزرگسالی نیز مورد تحلیل قرار خواهد گرفت.
از دیدگاه اسلام، تعلیم و تربیت دارای اهداف مهمی است که برای رشد و ترقی فرد و جامعه اهمیت دارد. هدف اصلی تعلیم وتربیت از دیدگاه اسلام، تقویت ایمان و اعتقادات دینی است تا افراد به عقاید صحیح اسلامی پایبند باشند. آموزش اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی به افراد برای رفتار درست و منطقی و انجام اعمال نیکو و شایسته توجه دارد. از جمله اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، تربیت و تقویت شخصیت انسان به طوری که او بتواند با چالش های زندگی مواجه شود و نقش خود را به خوبی ایفا کند. ترویج دانش و علم از دیگر اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام است .
اسلام تاکید دارد که افراد باید دانش و آگاهی خود را افزایش دهند و به تحصیل و یادگیری متمایل باشند. اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام شامل تربیت انسانها برای خدمت به جامعه و انسانیت است تا آنها به عنوان عوامل توسعه و پیشرفت جامعه موثر باشند. به طور کلی ، اسلام تعلیم و تربیت را به عنوان ابزاری برای رشد دینی ، اخلاقی ، شخصیتی و اجتماعی انسانها می داند تا به سوی تحقق اهداف الهی و انسانی پیش بروند.
در تعلیم و تربیت بر مبنای فطرت، مربی با حضور خود فطرت متربی را بیدار میکند. در تربیت طبیعی ایمان برنامه مربی را تنظیم میکند. مربی مومن چون رابطهاش با خدا محفوظ است کلامش ارزش پیدا میکند و هر دلی که این کلام در آن جای بگیرد رشد میکند اینکه
قرآن میفرماید:ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلࣰا كَلِمَةࣰ طَيِّبَةࣰ كَشَجَرَةࣲ طَيِّبَةٍ (آيا نديده اى كه خدا چگونه مثلى زده است؟ سخنى پاك (كه ريشه در ايمان و اعتقاد صحيح دارد) مانند درختى پاك است)
همین است. شخص وقتی اعتماد نکند رحم دلش را از پذیرفتن گفتار و کلام میبندد و قبول نمیکند. اما اگر کلام نطفه داشته باشد میگیرد و رشد میکند و در وجودش چیزی میسازد. اگر خزائن رحمت خدا را هم به انسان دهند باز از بخشیدن وحشت دارد و میترسد کم بیاورد اما با آمدن ایمان بدون وحشت از کم آوردن در راه خدا خرج میکند. در تربیت طبیعی استغنایی که مربی از طریق ایمان پیدا میکند استغنای نامحدود است و صلاحیتش هم نامحدود میشود. در تقوای ایمانی مومن خریدنی نیست، یعنی اینطور نیست که اگر قیمت را بیشتر کنند تردید کند و مثلاً یک تهمت بزند. ولی کسی که تقوا ندارد خریدار نیست، اگر هم خود را به کم نفروشد، برای این است که به قیمت عالیتری بفروشد. وقتی خدا در کار نباشد انسان تاجر میشود و خودخواهی حتمی است. در تربیت طبیعی ایمان حقیقی مربی را در اختیار گرفته و جلوی حاکمیت غرایز را بر او میگیرد و باعث میشود که به اندازه لازم تنبیه و تشویق کند. ایمان جلوی تنبیه غیر طبیعی را میگیرد و به طور طبیعی و خودکار برنامه تربیتی مربی را تنظیم میکند.
مثلاً کسی که از مسائل تربیت طبیعی ناآگاه است ولی با کنترل طبیعی انسان به طفل اخم میکند اثر مثبت روی طفل میگذارد. ولی اگر از روی نفس اخم یا محبت کند چون طبیعی و از عمق وجود نیست و حالت مصنوعی دارد، ضعفی در آن است که برای کارگر افتادنش مانع ایجاد میکند. اثر عصبانیت جعلی روی طفل بسیار کمتر از عصبانیت طبیعی است. عصبانیت جعلی به دلیل ایجاد حساسیت و تداوم نداشتن در طفل شک ایجاد میکند، در حالی که عصبانیت طبیعی یکپارچه صدق و صفاست و طفل به طور طبیعی در مسیر تربیت طبیعی آن را باور میکند.
در مسئله تذکر هم همینطور است. اگر تذکر از روی مقاصد جنبی باشد گاهی اثر مضر هم دارد. در تربیت طبیعی مربی به خاطر ایمانش تحت تاثیر تذکرهای خودش قرار میگیرد و زمانی که در حال نصیحت است خودش هم متاثر میشود و همین به نوبه خود اثر تربیت را دوچندان میکند. بعضی پدرها که برای فرزندانشان قصه انبیا میگویند، در وسط قصه خودشان هم منقلب میشوند و اشک میریزند. اینجا اشک پدر به نیت اثرگذاری روی طفل نیست بلکه خود تحت تاثیر ایمانش قرار گرفته است. طفل این حالات را با وجدانش خوب بررسی میکند و برای او گیرایی زیادی دارد و تاثیر درونی در تربیت طبیعی ایجاد میکند.
در مسیر تربیت طبیعی، مربی باید بداند درست کار بودن راهبرد اوست و آگاهی و سخندانی تاکتیک کارش به حساب میآید نکتهای که مربی باید برای آن بیشتر کار کند و آن را ستون فقرات رشد اعتقادی فرزند یا دانش آموز قرار دهد این است که خالصانه و صادقانه و از سر وظیفه شناسی رفتار کند. مربی اگر پاسخ خیلی از مسائل را نداند اما کار و خدمتش را صادقانه انجام دهد بزرگترین سرمایه را همراه خود دارد وقتی این چنین عمل کند در ضمن عمل مطالب فراوانی یاد خواهد گرفت. در تربیت طبیعی قول و عمل مربی یکی است. نتیجه ایمان این است که قول و عمل با هم موازی میشوند، قولمان به تمام افعال و رفتار انسان حاکمیت جامع میدهد وقتی یک نیروی واحد بر انسان حاکم شود قول و فعل ظاهر و باطن جامعه و درون منزل همه با هم موازی میشوند. وقتی طفل این موازات را ببیند تاثیر میپذیرد و ایمانش شکوفا میشود وقتی پدر و مادر یا مربی داخل محیط تربیت طبیعی و خارج از آن افعال هماهنگی داشته باشد، تربیت فرزند را به ایمان و باور نزدیک و نزدیکتر میکند. بنابراین شرط تربیت طبیعی این است که ابتدا مربی نفس خودش را مودب کند تا در میان حرف و قلب نفسش حرف نزند. نحوی که وقتی با صمیمیت تذکر میدهد و نصیحت میکند نفس به آن حاشیه نزند و خطورات آن آثار نصیحت را از بین نبرد. اگر در حین تکلم قلب، نفس مربی خودنمایی کند و در سخنی که قلب میگوید خودش را نشان دهد تربیت را از حالت تربیت طبیعی خارج میکند، مثل این است که فرد دستش خونی باشد و به لبه لیوانی که میخواهد از آن بخورد بزند و آن را خونی کند. دیگر حتی با وجود تشنگی شدید از آب خوردن با آن لیوان اجتناب میکند. خودنمایی نفس هم همینطور است، یعنی در حین حرف زدن به یکباره خودنمایی میکند و باعث میشود اثر سخن بر فطرت شنونده کم شود. دقیقاً مانند همان لیوان خونی که از آن اجتناب میشود باید از این هم اجتناب کرد.
مربی اگر خود را به گونهای تربیت کند که نظم داشته باشد، خود به خود در سخن گفتن، نگاه کردن و خندیدن مقید میشود و بدون اینکه سخن بگوید انضباطش در دانش آموز منعکس میشود. از طرف دیگر اگر شاگرد هم معلمی را بپسندد، حرف و رفتار و راه رفتن او مثل معلم میشود و خیلی از اخلاقهای معلم در او به سادگی نفوذ میکند. مربی باید خود را کنترل کند تا در تربیت طبیعی غضب و غیظ او را فرا نگیرد. برای این کار باید عفو و بخشش داشته باشد.
قرآن میفرماید:وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِمنظور از «الْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ» کسانی هستند که خشم خود را فرو دهند به طوری که خشم دیگر ظهور نکند. نه اینکه در جایی باشد و در عین اینکه مربی سخن میگوید یک دفعه خدا نشان دهد و همراه الفاظ خارج شود.
منظور از «الْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ» هم این است مربی عفو داشته باشد. تا در حین صحبت خطاها را فراموش کند و آزاد از همه رنجها و زخم زبانهایی که به او رسیده و بیحرمتیهایی که به او شده بتواند با اثرگذاری صحبت کند. یکی از اصول تربیت طبیعی بر مبنای فطرت، استفاده از فعل به جای زبان است. گفتهاند خشم عاقل در فعل او و خشم جاهل در سخن اوست. مربی عاقل باید خشم و رضا و عاطفه و کل روابطش در فعلش منعکس شود و نه در زبانش به عکس جاهل کل روابطش در بانش منعکس میشود.
در سیره امام خمینی رحمه الله علیه میبینیم کمتر اتفاق میافتد که ایشان نارضایتی از کسی را بر زبان جاری کند ولی با افعال و رفتار خود این نارضایتی را نشان میدهد اما جاهل طاقت نمیآورد و اگر از چیزی خشم در دلش بیاید بر زبانش جاری میکند. مربی در کلاس باید همیشه نورانیت خود را حفظ کند. راهش این است که در برخورد با بچهها بر اعصابش مسلط باشد. برخورد معلم با بچهها و رفتار آنها با او باید طوری باشد که نور از دستش خارج نشود تا شاگرد بتواند نور به دست آورد. اگر آموزگار در کلاس بر اعصابش مسلط نباشد به تبع آن نور خود را هم از دست میدهد و با ادامه کار در این اوضاع خود را ضایع میکند. آموزگار باید بداند این شغل را انتخاب نکرده است که عدهای را اصلاح و خودش را ساقط کند. متاسفانه برخی از مربیها وقتی میخواهند شاگردان را تربیت کنند، قبل از اینکه آنها را به نور برسانند نور خودشان را از دست میدهند.
امیرالمومنین علی علیه السلام نقل به این مضمون میفرماید: من این قرار را ندارم که شما را به قیمت فساد خود اصلاح کنم. موعظه کردم نشنیدید، با شلاق خودم شما را تهدید کردم نتیجه نگرفتم، حالا منتظرید که با شمشیر شما را تنبیه کنم؟ من این کار را نمیکنم.
امیرالمومنین علی علیه السلام در واقع حد مربی را نشان میدهند. میگویند مربی تا جایی وظیفه دارد که روحیات خودش فاسد نشود. وجود خطر برای بدن اصلاح پذیر است، ولی فاسد شدن روحیه نشانه خطر روحی است. صحیح نیست معلمی بگوید من به قیمت از دست دادن اعتقاداتم جوانان مملکت را درست میکنم. چون اگر نور خودش را از دست دهد نمیتواند به دیگران نور بدهد. در مسیر تربیت طبیعی انبیا در ساختن مردم به هیچ وجه گرفتار ضعف اعصاب نمیشدند و روحیه تند پیدا نمیکردند. بعد از یک دوره انسان سازی که معلم جامعه بودند باید همه را تربیت میکردند خلق و خوی آنها بر جای خود بود و آرامش آنها حتی بیشتر هم میشد.
به علت رابطه تنگاتنگ تربیت طبیعی با فطرت مربی باید مرزهای فطرت را درست شناسایی کند. در این راه عمل نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم ملاک و اسوه ماست.
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ همانا رسول خدا برای شما اسوه نیکوست.
ما باید مرز بین کارهای حضرت را دریابیم مثلاً بدانیم ایشان چه وقت از قدرت یا خشونت استفاده میکردند تا جامعه ما هم آن را حد مجاز در خشونتهای خود در نظر بگیرد. آنچه مسلم است حضرت از اول با مردم رفتار متواضعانه داشتهاند و هیچکس از ایشان حمایت نمیکرده و تمام تکیهگاه ایشان کلام و انذار و تبشیر بوده است. حضرت نمیتوانستند کسی را تهدید کنند و همه در ایمان آوردن آزاد بودند.
امیرالمومنین علی علیه السلام در تایید این مطلب در خطبه قاصعه میفرماید: اصولاً رسولان الهی به شکلی مبعوث میشدند و کار را شروع میکردند که قدرتی نداشته اند.
مردمی که با انبیا ارتباط داشتند در ابتدا اینگونه نبودند که از سر وحشت بر سخنان آنها تحمل میکردند، بلکه دلیل ارتباط آنان اندیشه و فطرت بیدار شده خودشان بود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خودشان را در خطر میانداختند و سخن میگفتند و مومنانی هم که با ایشان ایمان میآوردند همه در خوف بودند. آغاز حرکتهای الهی با چنین ضعف و محدودیت و ناامنی همراه بوده است. هر کس به حضرت ایمان میآورد امنیت جانی و مالی و حیثیتی نداشت، ولی ایمان از عمق وجودش تراوش میکرد. اما پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ۱۳ سال بعد در برخورد با کافران مدینه قدرت بسیاری نشان دادند. یهودیان خیبر را محاصره کردند به حدی گذاشتند و اگر از حد میگذشتند با زبان شمشیر با آنها سخن میگفتند!
باید مرز بین این دو رفتار پیامبر شناخته شود. مرز این است که مربی در اولین برخورد با قدرت با شاگرد برخورد نکند، زبان را غلاف و قدرت را مستتر کند و واقعاً هم اینطور باشد و منش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را داشته باشد. به نحوی که وقتی شاگرد او را میبیند فقط سخن و حرف و دلیل مشاهده کند و هیچگونه وحشتی او را فرا نگیرد. حال اگر با چنین برخوردهایی شاگرد فکر کند مربی عاجز و ناتوان است دیگر باید مربی موضعگیری کند! مربی باید هم خشم و هم صبر داشته باشد ولی مهم این است که بداند مرز صبر و خشم چیست. اگر مربی اینگونه باشد شاگرد از اساس محکم میشود گاهی یک خشم کوچک شاگرد را برای همیشه میسازد. اگر مربی راه تربیت مطلوب را درست انتخاب کند، تربیت برایش دو طرفه خواهد بود و همانطور که دیگری را میسازد خودش هم ساخته میشود. اثر تربیت طبیعی این است که مربی کسب نور میکند.
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در مقایسه علم و مال میفرماید: المالُ تَنقُصُهُ النَّفَقَةُ ، والعِلمُ يَزكو عَلَى الإنفاقِمال با خرج کردن کم میشود، اما علم با مصرف شدن نما و رشد پیدا میکند.
حضرت علما را کسانی نمیدانند که چیزی بلدند. میگوید علما اهل نور هستند و تا روزگار هست اینها حیات دارند. ایشان به علمی که به انسان حیات دهد علم میگویند معتقدند تربیت طبیعی حاکم شدن قسمت نورانی انسان بر انسان است. انسان با به جا آوردن وظیفه قرب به حق پیدا میکند معلم هم با انجام دادن وظیفه مقرب حق میشود. وقتی قرب پیدا شود نور در سر تا پای وجود مربی پرتو میافکند. معلم وقتی در سنگر تربیت دینی و اخلاقی و کلاس خودش هم از کلاس بیرون برود خودش را خواهد ساخت! در حقیقت با انتخاب راه درست هر دو با هم ساخته میشوند. معلم میگوید خداوندا میروم که کاروانی از انسانها را به سوی تو دعوت کنم و قدمی چند با آن کاروان به سوی تو پیش آیم. در راهی که مربی با شاگردان خود و در راه خدا قدم برمیدارد هر قدم هر کدام از شاگردان برای او سیر است. به شماره هر سری که شاگردان میکنند به حساب او هم گذاشته میشود، و در حرکت و رشد او تاثیر میگذارد.
امیرالمومنین علی علیه السلام میفرماید: هر کس سنت حسنهای را جاری کند برای او اجر تمام کسانی که به آن سنت عمل میکنند نوشته میشود.
وقتی شاگردان به آن برنامهای که مربی میگوید عمل کند مربی اجر تمام آنها را دارد هر قدمی که آنها را به خدا نزدیک کند معلم را به خدا نزدیکتر میکند.مثلاً هر شخصی که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صلوات میفرستد در حصول نتیجه نهایی صلوات موثر و شریک است. در روایت آمده یکی از مقامات رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وسیله بودن است و این در نتیجه صلواتی است که امت برای ایشان میفرستند. صلوات در نماز جز برنامه است یعنی خدا به او شرف عطا کن. این صلوات برای او وسیله میشود که مقامات خود را به دست آورد و در حرکت جمیع افراد امت شریک شود و ما در آخرت از مقامات ایشان بهرهمند شویم، ما نمیتوانستیم این مقامات را با اعمال صالح دنیایی خود به دست بیاوریم. انبیا با تربیت طبیعی پیروان خود خودشان هم تربیت میشدند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مدتی که مردم را هدایت کردند خودشان به مقاماتی رسیدند که قبلاً نرسیده بودند. اگر انسان راه را درست انتخاب کند ساختن و ساخته شدن توأم خواهد بود در حالی که شاگرد را در تربیتش کمک میکند، خودش هم ساخته میشود ولی اگر راه را درست انتخاب نشود خودش هم از دست میرود.
نکته مهم بعدی این است که در تربیت باید از فرزند یا شاگرد فاصله گرفت تا شکوفا شود. نصیحت، موعظه، قصه، قهر، آشتی و... همهشان فاصله گرفتنهای لازم از کودک در مسیر تربیت فرزند است. الزام فشار، حیا، خجالت دادن و ... کار را مصنوعی میکند و با پیدایش کوچکترین راه فرار دوباره سر جای اولش برمیگردد. انسان باید با پای خودش برود نه اینکه او را ببرند. وقتی در
آیه فَذَكِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَكِّرلَّسۡتَ عَلَيۡهِم بِمُصَيۡطِرٍ خدای تعالی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید ای پیامبر تو فقط یادآوری کننده هستی و بر آنها چیره نیستی، معنایش این است که مربی و والدین هم بر شاگرد یا فرزند چیره و مصیطر نیستند، بلکه حالت یادآوری کننده برای او دارند.
هیچ پدری نمیتواند اختیاراتی بیشتر از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بر اولادش داشته باشد. به محضی که بخواهد سیطره یابد جدال شروع میشود. انسان اگر بو ببرد که میخواهند بر او سیطره پیدا کنند آن را اعلان جنگ تلقی میکند و پاسخ عملیات جنگی او آغاز میشود. در مسیر تربیت طبیعی اگر مربی کودک را چنان بار آورد که به آنچه میداند عمل کند و فاصله علم و عملش کم شود، موجب تقویت ایمان و تقرب به سوی خدا و رشد زمینه دینی او میشود. دور شدن علم از عمل موجب دوری از حق و تحلیل رفتن ایمان است.
قرآن میفرماید: لا یکلف الله نفسا الا وسعها خدا هر کس را جز به اندازه طاقتش تکلیف نمیکند. یعنی وقتی علم وسع یابد تکلیف هم وسیع میشود، اما اگر علم زیاد باشد و عمل در جا زند شخص در جا نمیزند بلکه عقبتر میرود.
این روایت در کافی از
امام صادق علیه السلام آمده است ایشان میفرمایند:اَلْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ ومن عمل علمعلم با عمل مقرون است.
هر کس بداند، عمل میکند و هر کس عمل کند، یاد خواهد گرفت.وظیفه مربی در مسیر تربیت طبیعی، کم کردن فاصله علم و عمل در شاگردان است. برای حصول به این نتیجه وظیفه مربی یاد دادن علمی به دانش آموز است که به عمل نزدیک و اجرای آن آسان باشد. تذکرهای اجرا نشدنی نه تنها ر را پیش نمیبرد بلکه عقب هم میاندازد. وقتی بین علم و عمل فاصله بیفتد قلب بیمار و نهاد فاسد میشود. معلمی که به شاگرد بیش از ظرفیت او تکلیف میدهد، شاگرد را عملاً به عصیان و انحراف میکشد. شاگرد میداند بین خودش و آموزگار چنین تکلیفی بوده و الان بدون اجرای آن به مقابله آمده، به عبارت دیگر به عصیان و طغیان دعوت شده است.
در تربیت طبیعی مربی باید از راههای مناسب به شاگرد ملاک خوب و بد عمل را یاد بدهد. صحیح نیست برای کودک مصادیق خوب و بد را مدام معین کند، زیرا مربی همیشه در کنار کودک نیست که این کار را برای او انجام دهد. اگر فرزند ملاکها را یاد بگیرد و خط را درک کند خودش با دلیل و بصیرت وارد میشود و راه را دنبال میکند. مربی یا پدر و مادر با پاسخ دادن به همه پرسشهای طفل او را مقلد و عاجز بار میآورند. اما به جای دهها بار جواب دادن ملاک حق و باطل یا راه یاد گرفتن پاسخ به پرسش را به او بدهند، مسائل دیگر را خودش میشناسد و انتخاب میکند. مربی باید ملاک خوب و بد را معین کند و مطمئن باشد در نهایت خود دانش آموز مسائل قضاوت خواهد کرد، البته باید آن ها را تابع ملاکهای ارزشی و انسانی کرد.
باید به کودک فرصت اندیشیدن داد. تربیت سیری هماهنگ دارد، به این معنی که نحوه فکر کردن کودک در تصمیمهای ۲۰ سال دیگرش تاثیر دارد اگر کودک حریص بار بیاید، در آینده تنگ نظر و محدود میشود و مجبور است سالهایی از عمر را صرف برگشتن به حالت طبیعی کند. کسی که در ۱۸ سالگی جزو «ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ»شده و آرامش و متانت و سکون خاصی به دست آورده است از کودکی او را جدی گرفتهاند و برایش ارزش و حرمت قائل بودند. با او چنان برخورد شده که فرصت تامل و تدبر داشته است و حال در این سن میتوان مسائل جزئی و هم و غم سطحی دنیا و مبتلا به خود را با تامل و اندیشه حل کند. مهمتر اینکه فرصتی برای او میماند که بگوید خدایی هست و این مهم است. کسی که هم و غمهای سطحی دنیا ذهن او را تصرف کرده و جای خالی برای خدا باقی نگذاشته است چگونه میتواند در برابر خدا خشوع داشته باشد؟آیا با نداشتن فرصت اصلاً خدا برایش مطرح میشود که بخواهد در مقابل او خاشع باشد؟ظرف فکری او چه جای خالی برای این گونه اندیشیدن دارد؟
در تربیت طبیعی اما اگر در سالهای ابتدایی زندگی فرصت توجه و اندیشیدن را تجربه کرده باشد بعد از دوران بلوغ، زن و شخصیت خودش را بالاتر از این میبیند که مسائل جزئی بتواند سراسر وجودش را اشغال کند. حال او در ۱۸ یا ۲۰ سالگی در برابر مسائلی که برای او پیش میآید جای خالی برای ارزش بخشیدن به شخصیت خود را خواهد داشت. مربی باید به گونهای با کودک رفتار کند که او از کودکی شخصیت خود را واسعتر از مسائل اطرافش بیابد و فرصت و فضای فکری برای حرکت داشته باشد.فرزند باید بقای خود را در رضای خدا ببیند اگر اینطور شود در همه زمینهها رشد میکند اگر فعالیت فرد برای دنیا باشد اولین اثر غیر متدین بودنش این است که تا به یاد خدا بیفتد ه آن کار بی رغبت میشود. علت بیرغبتی این نیست که دین با آن فعالیتها سازگار نیست بلکه به این دلیل است که شخص این فعالیتها را به خاطر خدا انجام نمیداده است. اگر انسان بخواهد شاگردش درس خوان نمازخوان اجتماعی و خوش برخورد باشد باید کاری کند که دانش آموز بقایش را در رضای خدا ببیند.
اگر اینطور شود شاگرد در همه زمینهها رشد میکند. عموماً بچههایی که به ورزش علاقه دارند به درس بیعلاقه میشوند یا آنهایی که نماز میخوانند کمتر ورزش میکنند. شرع و ورزش با هم دشمنی ندارد بلکه نیاتی که این اعمال برای آن انجام میگیرد با هم تضاد پیدا میکند. ورزش برای ورزش با عبادت برای خدا مغایرت دارد ولی وقتی ورزش برای خدا شود مثل عبادت انجام میشود و خستگی ندارد.
تربیت طبیعی به عنوان یک رویکرد الهامگرفته از فطرت، به رشد و شکوفایی ذاتی انسان میپردازد و در دیدگاه اسلام، ایمان و اخلاق محور اصلی آن است. این تربیت با بیدار کردن پتانسیلهای درونی فرد، او را برای زندگی معنوی و اجتماعی آماده میکند. نقش مربی در این فرآیند بسیار حساس است؛ او باید خود را با اصول ایمانی و اخلاقی همسو کند تا بتواند الگویی مؤثر برای شاگرد باشد. تربیت طبیعی نه تنها به کاهش فاصله علم و عمل میپردازد، بلکه با ایجاد تعادل بین صبر و خشم، عدالت و عفو، فرد را به سمت تعالی هدایت میکند. از کودکی تا بزرگسالی، این تربیت فرصتی برای تأمل، اندیشه و رشد شخصیت فراهم میکند. در نهایت، تربیت طبیعی با تأکید بر نورانیت وجودی و حفظ فطرت پاک، فرد را به مقام قرب و انس با خدا نزدیک میسازد و جامعهای پویا و ارزشمحور را رقم میزند.
در صورتی که تمایل دارید تا با دوره های تربیتی متنوع، اردو های ماجرا محور، پرونده های ویژه تربیتی و همچنین استفاده از ظرفیت مشاوران برجسته تربیتی کشوری بهره مند شوید، فقط کافی ست تا به سایت همیار 28 مراجعه کنید و از دوره ها و مقالات ما بازدید بفرمایید.خوشحال می شویم تا نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
همیار 28، یاری برای تربیت
0دیدگاه ثبت شده، نظر تو چیه؟