در بحث فرهنگی و اجتماعی، موضوع عفاف در تربیت یکی از مهمترین مسائلی است که در دین اسلام به آن تأکید شده و نقش محوری در زندگی انسانها دارد. قرآن کریم و روایات اسلامی با تاکید بالغ بر عفاف، نشان میدهند که این ارزش فراتر از یک سادهگویی اخلاقی است و به عنوان یک اصل بنیادین در تربیت دینی مطرح شده است. در این مقاله، به بررسی اهمیت عفاف در تربیت، معنا و مصادیق آن، و نقش آن در تربیت اسلامی میپردازیم. همچنین به بررسی اینکه چرا در آیات و روایات به این موضوع توجه زیادی شده و چگونه عفاف در جنبههای مختلف زندگی، از جمله پوشش، زینت، خوردن، گفتار و ... ظاهر میشود، میپردازیم. این بررسی به ما کمک میکند تا بهترین راهحلها را برای تربیت فردی و اجتماعی پایدار در قالب آموزههای اسلامی شناسایی کنیم.
جامعیت در آموزههای اسلامی به این معناست که رابطهای وثیق و هدفمند بین بینشها گرایشها و رفتارهای یک مسلمان باید وجود داشته باشد. انسان مسلمان نمیتواند قسمتی از دین را بپذیرد و قسمتی را رد کند. به عبارت دیگر ارزش ها و بایدهای اسلام در کنار ضد ارزش ها و نبایدهای این دین شریف یک کل به هم پیوسته است و تجزیه ی آن به تحریف و ناکارآمدی منجر خواهد شد. عفاف در تربیت و عبادت به عنوان دو مقوله ارزشمند و مورد تشویق و تاکید آموزه های اسلامی به خصوص در تربیت دخترانه، نیز از این قاعده تبعیت می نمایند.
در منظومه تربیتی اسلام و در اصطلاح قرآنی عبادت معنایی عام دارد و بسیاری از رفتارهای انسان را اگرچه پیروی از شیطان و هوای نفس باشد، در برمیگیرد. بر اساس آیات قرآن مفهوم عبادت شامل عبادت دیگر انسانها، عبادت هوای نفس، عبادت شیطان، عبادت بتها و عبادت خداوند میشود. عفاف در تربیت نیز به معنای دوری جستن و پرهیز از هرآنچه که حلال نیست بیان شده یکی از ارزشهای فطری و مورد تاکید اسلام است که آیات و روایات متعددی به آن پرداخته است. در نگاه توحیدی هدف ارسال پیامبران الهی و کتاب های آسمانی تزکیه و تربیت مطلوب انسان ها و فراهم ساختن زمینه های حرکت تعالی جویانه آنها به سوی حیات طیبه و بندگی خداوند متعال است. خداوند متعال از این طریق بینش ها و گرایش های انسان ها را الهی می نماید و انسانها با رفتارهای آگاهانه و انتخابی خود در عرصه های مختلف زندگی، سعادت دنیا و آخرت خویش را سامان می دهند. مجموعه آموزه های اسلام در قالب مکتب قرآن کریم و معصومین علیهم السلام برای تحقق این هدف بیان شده است. یک انسان خردمند و جویای سعادت به حکم عقل و تشویق دین باید به گونه ای تلاش و جستجو کند تا به شناخت و اعتقادی از اسلام برسد که آن را دارای دو ویژگی جامعیت و خاتمیت بداند.
جامعیت یعنی مجموعه آموزه های اسلام، مرتبط، نظام مند و پاسخگو در همه عرصه های مورد نیاز بشر در مسیر سعادت اعم از فردی، خانوادگی و اجتماعی است و خاتمیت یعنی فراگیری و بدون معارض یا جایگزین بودن این دین جامع در زمین و زمان تا انتهای حیات بشری. اسلام به عنوان آخرین و جامع ترین نسخه شریعت الهی، برای تمام مراحل زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی، تربیت فرزند و ... احکام و قوانینی را منطبق با فطرت انسان وضع نموده است و به همه ی جنبه های جسمی و روحی، مادی و معنوی، دنیوی و اخروی توجهی همه جانبه دارد. تمامی ارزشها و روش های تاسیسی و امضایی اسلام ریشه هایی عمیق و ماندگار در فطرت انسان دارند و براساس آن قابل فهم و اجرا هستند از جمله ارزش ها و قوانینی که در این دین شریف مورد تاکید قرار دارد دو مسأله عفاف در تربیت و عبادت است.
عفاف در تربیت از فضایل اخلاقی است که به دلیل جایگاه والای آن همواره مورد تاکید دین اسلام بوده است و نیروی کنترل کننده ی شهوات و غرایز انسان می باشد. توجه بسیار آیات و روایات نشان از اهمیت فوق العاده ی این مسئله در دین مبین اسلام است. ابعاد عفاف در تربیت جنبه های مختلف زندگی بشر را دربرگرفته است و انسان هم در افکار، هم در گفتار و هم در کردار دعوت به رعایت عفاف و خویشتن داری شده است. شهید مطهرى عفاف و پاکدامنى، یک حالت نفسانى است؛ یعنى رام بودن قوه شهوانى تحت حکومت عقل و ایمان، تحت تأثیر قوه شهوانى نبودن، شره نداشتن. عفاف یک امر فطرى است و فطرت انسان تغییر و تبدیل ندارد. فطرت امرى است که خداوند متعال آن را در وجود انسان قرار داده و انسان بدون اکتساب در عمق ضمیر ناخودآگاه خود به آن میل و رغبت دارد.
تأمل در معناى لغوى و اصصلاحى عفاف حاکى از آن است که عفاف در تربیت حالتى درونى است که انسان را از گناه و حرام باز میدارد و این امر اختصاص به جنس زن ندارد، بلکه هم براى زن و هم براى مرد یک فضیلت محسوب میشود. اما عفاف زن و مرد تا حدودى با هم متفاوت است و این تفاوت، دلیل بر تبعیض نیست. چرا که خیلى از صفات مرد و زن با هم متفاوت است و با توجه به تفاوتهایى که بین این دو جنس وجود دارد، هر یک اقتضاى برخى صفات و خصلتها را میکند و البته خیلى از صفات هم بین آنها مشترک و یک شکل است اما براى این که بدانیم تفاوت عفاف زن و مرد در چیست و دلیل آن چه چیزى است، باید به تعریف عفاف برگردیم. چنانکه قبلاً بیان شد، عفاف در تربیت یک معناى عام دارد و یک معناى خاص. مفهوم عام آن همان «حالت نفسانی» است که در مقابل شهوت به معناى عام آن مطرح است و آن را کنترل میکند و تعدیل مینماید و معناى خاص آن که همان معناى مصطلح است، کنترل شهوت جنسى است. در اصل عفاف درتربیت، تفاوتى در دو جنس نیست، اما در مصادیق آن تفاوتهاى اندکى وجود دارد. قرآن کریم در معرفى ملکه عفاف، هم از مردان تمثیل میآورد و هم از زنان؛ هم یوسف(علیه السلام) مبتلا میشود و با عفاف نجات مییابد و هم مریم(علیها السلام). اگر در قرآن به زنان دستور «غض بصر» و «حفظ فرج» داده شده
«و قُلْ للمؤمنات یغضُضنَ مِنْ أبصارهنَّ و یحفظنَ فروجَهن» قبل از آن این دستور را براى مردان صادر کرده است «قُلْ للمؤمنینَ یغضّوا مِنْ أبصارهم و یحفظوا فروجَهم»
اگر نمایان کردن زینت و آرایش زن براى غیر مرد خود گناه شمرده شده«و لایبدینَ زینتَهُنَّ إلّا ما ظهر منها» مرد به کلى از برخى آرایشها و زینتها منع شده است. عفاف در گفتار و عفاف در بعد مادى هم که اصلا ارتباطى به جنسیت ندارد و بحثى در آن نیست؛ کسى هم ادعا نکرده که در این زمینهها اسلام بین زن و مرد تفاوت قائل شده است.
«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتى لا یرْجُونَ نِکاحاً فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُناحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَهٍ وَ أَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمیعٌ علیم»
«یا نِساءَ النَّبِى لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذى فى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً»
چنانکه گفتیم، عفاف کنترلکننده تمایلات فطرى انسان است؛ یکى از تمایلاتى که به طور فطرى در انسان وجود دارد، گرایش به جنس مخالف است، از این رو در اسلام تاکید فراوانى در موردکنترل نگاه شده است. از
امام علی(علیه السلام) روایت داریم «چشم راهبر(پیام رسان) دل است».
خداوند درآیات حجاب قبل از این که دستور حجاب و پوشش بدهد، به عفت در نگاه توصیه نموده و به مردان و زنان مؤمن دستور میدهد که از نگاه حرام بپرهیزند «قُل للمؤمنین یغضوا مِن أبصارهم… و قُل للمؤمنات یغضضنَ مِن أبصارهنِّ» علما تفاسیر متفاوتى درباره «غض بصر» در این دو آیه دارند، اما در مجموع با توجه به دستورى که بعد از «غض بصر» آمده یعنى« یحفظوا فروجهم»، منظور از «غض بصر » در اینجا پرهیز از نگاه به مواضعى است که پوشش آن واجب است؛ یعنى در زنان تمام بدن به جز صورت و دو دست و دو پا از مچ به پایین و در مرد از زیر ناف تا بالاى زانو.
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: «نگاه (حرام) تیرى است مسموم از جانب شیطان. هر کس آن را به خاطر خدا- نه غیر او – ترک کند، خداوند در پى آن ایمانى به او میدهد که طعم آن را بچشد.» و نیز میفرماید «نگاه بعد از نگاه (به حرام) شهوت را در دل میرویاند و همین براى هلاک صاحب آن کافى است.
یکى از مهمترین مصادیق «عفاف»، مسألهی «حجاب و پوشش» است. نفس انسان به او امر میکند که زیباییهاى جسمى خود را نمایان کند تا بیشتر مورد توجه دیگران باشد. این مسأله در مورد زنان که مظهر زیبایى و جمال هستند و از طرفى ذاتاً دوست دارند که زیباییهاشان را نمایان کنند، بیشتر مطرح است. عفاف در تربیت و عفاف در پوشش در حقیقت کنترل نفس در این بعد است. یعنى عفاف باعث میشود که انسان در نمایان کردن زیباییهاى خود، پا را از حد فراتر ننهد. در اسلام، پوشش، یکى از نشانههاى برجسته عفاف است. عفت در پوشش مقتضى آن است که انسان از پوشیدن لباسهاى تنگ و چسبان و یا نازک و بدن نما که موجب جلب انظار دیگران و خودنمایى میشود، اجتناب کند و در کیفیت پوشش خود جانب وقار و سنگینى را برگزیند.
امام على (علیه السلام) میفرماید: «شما را به پوشش لباس ضخیم توصیه میکنم، چرا که هر کس لباسش نازک باشد، دینش نازک است»
این گونه افراد در حقیقت پوشیدگان برهنه هستند؛ یعنى کسانى که پوشش آنها با برهنگى چندان تفاوتى ندارد به همین دلیل است که خداوند در قرآن دستور میدهد که زنان طورى روسرى خود را بر روى سینههایشان بیندازند که گردن و سینههایشان پوشیده شود:«و لیضربن بخمرهن على جیوبهن.
آیین مقدس اسلام که برنامه جامع سعادت و کامیابى بشر است به موضوع زیبایى و زیبا دوستى و آرایش و پیرایش توجه مخصوص دارد و پیروان خود را به زیبایى و آرایش و استفاده از نعمتها توصیه میکند، تا یکى از خواهشهاى طبیعى بشر یعنى جمال دوستى وى ارضاء شود.
امام باقر(علیه السلام) میفرماید: «شایسته نیست که زن خود را به زیور آرایش ندهد، لااقل باید گردنبندى به گردن بیاویزد.» امام صادق(علیه السلام) نیز تأکید کردهاند که «وقتى خداوند به بندهاش نعمتى عطا میکند، دوست دارد آن را بـببیند، چرا که خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد.»
در اسلام پوشیدن لباس زیبا، مسواک زدن، شانه و روغن زدن به مو، معطر بودن، انگشتر به دست کردن و آراستن خود به هنگام عبادت و معاشرت با مردم در مسجد یا محیط خانواده و اجتماع از مستحبات مؤکد است و این مطلب از
آیات قرآنى نیز برداشت میشود: «یا بَنى آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» در این آیه به فرزندان آدم خطاب شده که زینت خود را هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید.
اسلام از زینت و آراستگى و پیراستگى نهى نمیکند، بلکه آنچه مورد مذمت قرآن و اسلام است، «تبّرج» و آشکار کردن زینت در محافل اجتماعى و براى غیر محارم است که باعث فساد و برانگیخته شدن شهوت و در نتیجه گناه و آلودگى میشود
«و لا تبّرجن تبّرج الجاهلّیه الاولی» در معناى تبرّج آمده است: «تبرج آشکار نمودن زینت و هر چیزى است که شهوت مرد را برانگیزاند.
بنابراین منظور از عفاف در زینت این نیست که انسان از زینت بهره نبرد و آراستگى را کنار نهد؛ بلکه باید توجه شود که این امر به زیادهروى و افراط نگراید و از حد شایسته و اعتدال خود که اسلام مشخص کرده، تجاوز نکند. اگر این غریزه از حد و مرز شرعى خود تجاوز کند، آتش شهوت را شعلهور ساخته و دام شیطان را براى انسان میگستراند.
عفاف در خوردن
یکى از اقسام عفاف در تربیت، عفت در خوردن است؛ به این معنى که در خوردن علاوه بر این که باید به حلال و حرام بودن مقید بود، جانب اعتدال نیز باید رعایت شود و مراد از عفت در خوراک آن است که انسان از خوردنیها به قدر نیازش اکتفا کند.
عفاف در بعد مادى، نوعى دیگر از عفاف در تربیت است که شامل عفاف در حالت فقر و عفاف در حالت غنا میشود.
«لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فى سَبیلِ اللَّهِ لا یسْتَطیعُونَ ضَرْباً فِى الْأَرْضِ یحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافا.»
در این آیه صحبت از نیازمندان آبرومند است که با وجود نیاز مالى شدیدى که دارند، به خاطر عزت نفسشان از طلب و درخواست کمک از دیگران خوددارى میورزند، به گونهاى که اگر کسى از حال آنها باخبر نباشد، بینیازشان میپندارد. بنابراین عفاف در تربیت، در زمان فقر آن است که انسان بر فقر خود صبر کند، خویشتندارى نماید و آن را پنهان دارد و نزد دیگران گدایى نکند، در رسیدن به حاجت خود تلاش نماید و به خداوند اعتماد و توکل داشته باشد، بیشتر از نیاز و حاجت نخواهد و قانع و شکرگزار خداوند باشد. به سبب فقر در عبادت خداوند کوتاهى نکند، بد اخلاقى نکند و نزد ثروتمندان چربزبانى و چاپلوسى نکند، عزت و کرامت خود را حفظ کند و حق را زیر پا نگذارد. اگر چیزى بدون سؤال و تقاضا به او عطا کردند، پس از اطمینان از حلال بودن آن به قدر نیاز و حاجتش آن را بپذیرد و بیشتر از آن را نپذیرد.
«و ابتلوا الیتامى حتى اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم… و من کان غنیاً فلیستعفف»
در این آیه به کسانى که بینیاز هستند، دستور داده شده که عفت پیشه کنند و از تصرف در مال یتیم خوددارى و امتناع کرده و دامن خود را از صرف مال یتیم پاک نگه دارند. اساساً عفت در هنگام بینیازى و توانمندى از صفات مؤمن شمرده است: «المومن عفیف فى الغنی». پس تنها فقیر نیست که باید عفاف داشته باشد، بلکه توانگر و ثروتمند نیز باید قرین عفاف باشد تا ثروتش در دنیا و آخرت مفید و سودمند باشد.
خداوند در قرآن قالبهاى مختلفى را براى کلام بیان کرده است. مانند «قول حَسَن» یعنى گفتار نیکو،«قول معروف» یعنى گفتـار شایسته، «قول لین» یعنى کلام نرم و ملایم، «قول کریم» یعنى سخن ارجمند، «قول سدید» یعنى کلام محکم و استوار و «قول بلیغ» یعنى کلام رسا و پیراسته. حال باید دید مراد از عفت کلام چیست؟ کلام عفیف کلامى است که هم از نظر محتوا و هم از نظر شیوه بیان قرین عفت باشد. آوا و آهنگ صدا به هنگام سخن گفتن باید به گونهاى باشد که ادب و عفت رعایت شود. یکى از نمادهاى بیعفتى در گفتار، سخن گفتن با ناز و عشوه با نامحرمان است.
خداوند خطاب به زنان پیامبر میفرماید «یا نِساءَ النَّبِى لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذى فى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً»
در این آیه هم به کیفیت سخن گفتن با نامحرم اشاره شده و هم به محتواى کلام. محتواى کلام باید «قول معروف» باشد. یعنى سخنى که شرع و عرف اسلامى آن را بپسندد و آن سخنى است که تنها مدلول خود را برساند. گرچه خطاب این آیه به زنان پیامبر است، ولى دستورى است بر تمامى زنان. بنابراین از دیدگاه قرآن هر گونه کلامى که همراه با ناز و غمزه و تغییر صدا باشد و زمینه گناه را فراهم کند، ممنوع و از حوزه عفت خارج است.توصیهی دیگر اسلام در سخن گفتن این است که صداى خود را به هنگام صحبت کردن بالا نبریم. یکى از توصیههاى لقمان حکیم به پسرش این است که صداى خود را کوتاه کند. علاوه بر آهنگ کلام، محتوا و درون مایه سخن نیز باید قرین عفت باشد. خداوند به انسانها توصیه میکند که در سخن گفتن با نامحرم به خوبى و شایستگى سخن بگویند: «و قُلنَ قولاً معروفاً» سید قطب در تفسیر «قول معروف» میگوید: « قول معروف یعنى این که سخن آنها در امور معروف و نیک باشد نه منکر و زشت مانند شوخى کردن و ….» این دستور تنها براى زنان نیست، بلکه به مردان نیز دستور داده شده که به هنگام خواستگارى به نحو شایستهاى سخن بگویند:
«وَ لا جُناحَ عَلَیکُمْ فیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَه النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فى أَنْفُسِکُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً.»
بنابراین محتواى کلام باید به گونهاى باشد که تحریکآمیز نباشد. کلامى که شهوت را برانگیزد، به دور از عفت است و در اسلام منع شده است و از
امیرالمؤمنین على(علیه السلام) نقل شده: «هر کس زبان خود را حفظ کند، خداوند عورتش را حفظ میکند» یک نوع از بیعفتى، سخن رکیک و زشت است
که در منابع اسلامى و روایات بسیار مذمت شده است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در اینباره میفرماید: «خداوند بهشت را بر انسان بدزبان فحاشى که برایش مهم نیست چه میگوید و چه میشنود، حرام کرد.»
اعمال انسان، نتیجه فکر و اندیشه اوست؛ انسان ابتدا به یک موضوع فکر میکند، سپس عمل میکند. بنابراین انسانها آن گونه که میاندیشند، زندگى میکنند و رفتار آنها انعکاس افکار و اندیشههایى است که در سر میپرورانند. عفاف در اندیشه و فکر به معنى کنترل و مدیریت افکار است تا وارد عرصههاى آلوده و خلاف عفت نشود. تخیلهاى شهوانى و تحریککننده و خیال غیرعفیفانه هرچند عمل مشهود خلاف عفت نیست، اما نوعى زیادهخواهى است که تأثیر روانى عمیقى دارد. گرچه فکر به گناه تا زمانى که به عمل ننشیند، گناه محسوب نمیشود، اما افکار ناپاک که نتیجه افسارگسیختگى اندیشه و عدم کنترل انسان بر نحوه فکر کردن است، رفته رفته آینه دل را سیاه کرده و زمینه فساد را فراهم میسازد. اگر انسان دائماً به مسائل خلاف عفت فکر کند، حتى اگر به افکارش جامه عمل نیز نپوشاند، در دراز مدت به این گونه افکار عادت کرده، عفت و حیاء درونى خود را از دست میدهد و گناه را سبک شمرده و در نتیجه به طرف آن کشیده میشود.
امام علی(علیه السلام) میفرماید: «کسى که زیاد به گناه فکر کند، بالاخره افکارش او را به گناه وا میدارد.»
عفت درون و اندیشه پاک، رفتار و کردار پاک را در پى دارد و اندیشه ناپاک ثمرهاى جز رفتار و کردار و گفتار ناپاک نخواهد داشت محافظت از فکر و کنترل آن از وسوسههاى شیطانى، موجب عفاف روح و روان انسان میشود که نتیجه آن در اعمال و گفتار و رفتار انسان مشهود است.
امام علی(علیه السلام) میفرماید: «فکر نیک، انسان را به آن عمل وا میدارد»
عبادت در قرآن، به معنای نهایت تذلل و تواضع در برابر مولا همراه با اعتقاد به الوهیت اوست. از نظر اسلام، عبادت منحصر به اعمال عبادی چون؛ نماز، روزه، حج و ...نیست، بلکه در فرهنگ اسلام، عبادت جایگاهی فراتر دارد و همهی شئون زندگی انسان را دربرمی گیرد. از منظر اسلام، هرکار خیری که با انگیزه ی پاک خدایی همراه باشد، عبادت محسوب می شود. نیت الهی داشتن در انجام کارها، بر ارزش آنها می افزاید و آنها را عبادت و گاهی برتر از عبادت می سازد. برخی از کارهایی که در اسلام می توانند به عنوان عبادت به حساب آیند عبارتنداز علم آموزی، عفت و پاکدامنی، کسب و کار و نگاه کردن می باشند. در کتاب شریف وسایل الشیعه در باب تفکر در سخنی از امام حسن عسکری(علیه السلام) چنین آمده است: «عبادت، زیاد نماز خواندن و روزه گرفتن نیست. همانا عبادت، تفکر بسیار در امر خداوند است.»
اعتقاد به فطرت الهی به عنوان زیربنای مشترک ساختار وجودی همه انسانها، فهم همگرایی و هم افزایی تعالیم دین الهی را میسر و ممکن می نماید. خالق فطرت انسانها و صادر کننده فرامین سعادت بخش آنها یکی است و به همین علت دستورات و تشریعات الهی همان مسیر تکوین و تعالی سرمایه هایی است که خود آفریده است. این منطق ایجاب می کند یک نظم فراگیر کلیه ی بایدهای دین را به یکدیگر متصل کند و از سوی دیگر کلیه ی نباید های دین نیز بطور مشابه مورد نهی قرار گیرند. براساس آیات شریفه از جمله سورهی مبارکه عصر و روایات اهل بیت علیهم السلام رابطه بین ایمان و عمل صالح و به عبارت دیگر تعالی روحی معنوی و اعمال انسان و نیز تاثیرات متقابل بین گرایش ها و رفتارها به گونهای است که مثلا هر اندازه رفتارهای مطلوب انسان و از جمله عبادت هایش بیشتر و بهتر باشد ارزش های اخلاقی مانند حیا و عفاف در تربیت در وجودش بیشتر رشد می کند و هر اندازه شخص به سرمایه هایی مانند حیا و عفاف خود بیشتر توجه و اهتمام داشته باشد شرایط وجودیاش برای عبادت مهیاتر و مساعدتر خواهد شد.در چارچوب آموزههای اسلامی هر نوع کار حسنه که تاسیسی یا امضایی شارع مقدس باشد اگر با توجه به دستورات الهی و با نیت الهی انجام شود، خود یکی از انواع عبادات خواهد بود و بنابراین عفاف ورزی در ابعاد و انواع مختلف آن به طور جدی یکی از اقسام بزرگ عبادات در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی باشد. به عبارت دیگر برخی آیات و روایات ناظر به مساله عفاف که در فصل قبل اشاره شد کاملا لحن آمرانه دارد و باید انجام آنها را به عنوان بخش مهمی از بندگی خود یا همان عبادت لحاظ کرد.
با بررسی آیات و روایاتی که دربارهی عبادات وجود دارد میتوان به روشنی دریافت که بخش مهمی از عبادتهای اسلامی مشخصا در حوزه حیا و عفاف وضع شده اند. به عبارت دیگر اگر یک فرد مسلمان عبادات خود را به خوبی مراقبت کند و بر آنها اهتمام داشته باشد قطعا انسان با حیا و عفیفی خواهد بود. البته اگرچه بدیهی است که مفهوم عبادت را باید قدری وسیعتر در نظر گرفت و با توجه به آنچه گفته شد منظور عبادات به معنای خاص فقط نمیباشد، اما به تعبیر
استاد بزرگوار شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام، حتی در یک عبادت شاخص مانند نماز برخی ضوابط و برنامه ها نهفته است که ثمرات تربیتی عمیقی ایجاد می کند. در یک نماز خوب مجموعه ای از عوامل تقویت کننده عفاف در ابعادی که گفته شد وجود دارد.
نظام حکیمانه خلقت الهی چه در مرحله تکوین و چه در مرحله تشریع به گونه ای طراحی شده که هم در حوزه نظری و هم در حوزه عملی اثرات قطعی بر یکدیگر دارند. در میان ارزش های فطری و مورد تاکید اسلام دو مساله مهم عبادت و عفاف از این مقوله اند به گونه ای که انجام و اهتمام به یکی باعث تقویت دیگری خواهد شد و بی توجهی به هرکدام، مایه ی تضعیف دیگری نیز خواهد بود. ضمن آنکه قسمت های مهمی از این دو ارزش اسلامی دارای هم پوشانی بسیار جدی با یکدیگر هستند. این مساله می تواند ثمرات متعددی داشته باشد از جمله در ایجاد نظام ها و برنامه های تربیتی به گونه ای که مثلا از هر کدام چگونه می توان برای تقویت دیگری در رفتار مخاطبان استفاده کرد.
در صورتی که تمایل دارید تا با دوره های تربیتی متنوع، اردو های ماجرا محور، پرونده های ویژه تربیتی و همچنین استفاده از ظرفیت مشاوران برجسته تربیتی کشوری بهره مند شوید، فقط کافی ست تا به سایت همیار 28 مراجعه کنید و از دوره ها و مقالات ما بازدید بفرمایید.خوشحال می شویم تا نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
همیار 28، یاری برای تربیت
0دیدگاه ثبت شده، نظر تو چیه؟