نویسنده: محمد رضا جمالی - 2025/04/23

نگاه اسلام نسبت به موضوع تربیت و پرورش استعداد چیست؟

نگاهی به مسئله تربیت و پرورش استعداد در اسلام

تربیت، نه ساختن از بیرون، بلکه پرورش از درون است؛ فرآیندی که در آن استعدادهای نهفته‌ی انسانی به شکوفایی می‌رسند. این پرورش، برخلاف صنعت، نیازمند درک فطرت و رعایت حال روح است، نه اعمال زور و ترس. در این مقاله، نسبت تربیت با پرورش استعداد، نقش آگاهی، و اهمیت توجه به مراحل رشد روانی بررسی می‌شود.

تربیت و پرورش استعداد چه رابطه ای با یکدیگر دارند؟

تربیت به طور کلی با صنعت یک فرق دارد که از همین فرق، انسان می‌تواند جهت تربیت را بشناسد. صنعت عبارت است از «ساختن»، به معنی اینکه شیء یا اشیایی را تحت یک نوع پیرایش ها و آراستن ها قرار می‌دهند، میان اشیاء و میان قوای اشیاء ارتباط برقرار می‌کنند، قطع و وصل‌هایی در جهت مطلوب انسان صورت می‌گیرد و آنگاه این شیء، می‌شود مصنوعی از مصنوعیات انسان. فرض کنید که از طلا یک حلقه انگشتری یا یک تزیین دیگری می‌سازند؛ آن را شکل می‌دهیم یا به قول معروف پرداخت می کنیم، وضع مخصوصی به آن می‌دهیم و می‌شود یک مصنوع برای ما.
ولی تربیت عبارت است از پرورش دادن، یعنی استعدادهای درونی را که بالقوه در یک شیء موجود است، به قابلیت درآوردن و پروردن و لذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است و اگر این کلمه را در مورد غیرجاندار به کار ببریم، مجازاً به کار برده‌ایم، نه اینکه به مفهوم واقعی، آن شیء را پرورش داده‌ایم. یعنی یک سنگ و یا یک فلز را نمی‌شود پرورش داد آن‌طور که یک گیاه یا یک حیوان و یا یک انسان را پرورش می‌دهند. این پرورش دادن‌ها به معنی شکوفا کردن استعدادهای درونی آن موجودها است که فقط در مورد موجودهای زنده صادق است. و از همین جا معلوم می‌شود که تربیت باید تابع و پیرو فطرت، یعنی تابع و پیرو طبیعت و سرشت شیء، باشد.

پرورش استعداد در کودکان را از سنین ابتدایی باید آغاز کرد
اگر بنا باشد یک شیء شکوفا بشود، باید کوشش کرد همان استعدادهایی که در آن هست بروز و ظهور بکند. اما اگر استعدادی در یک شیء نیست، بدیهی است آن چیزی که نیست و وجود ندارد، نمی‌شود آن را پرورش داد. مثالاً استعداد درس خواندن در یک مرغ وجود ندارد. به همین جهت ما نمی‌توانیم یک مرغ را تعلیم بدهیم که مثلاً ریاضیات یاد بگیرد و مسائل حساب و هندسه را حل بکند. استعدادی که در او وجود ندارد نمی‌شود بروز داد. و باز از همین‌جا معلوم می‌شود که ترس و ارعاب و تهدید، در انسانها عامل تربیت نیست تربیت به همان معنی پرورش، یعنی تربیت و پرورش استعدادهای هیچ انسانی را از راه ترساندن، زدن، ارعاب و تهدید محقق نمی شود، همان‌طور که یک غنچه گل را نمی‌شود به زور، به صورت گل درآورد. مثلا غنچه را بکشیم تا گل بشود یا نهالی را که به زمین کرده‌ایم و می‌خواهیم با دست خودمان بگیریم به زور بکشیم تا رشد بکند. رشد آن به کشیدن نیست. اعمال زور آنجا مفید نیست فقط از راه طبیعی‌ که احتیاج دارد به قوه زمینی و خاک، آب، هوا، نور و حرارت رشد می کند. همان‌هایی را که احتیاج دارد باید به او بدهیم خیلی هم با لطافت و نرمی و ملاطفت یعنی از راه خودش  تا رشد بکند. ولی اگر بخواهیم به زور گیاهی را رشد بدهیم، اصلاً این‌جا عامل زور حکمروا نیست. از نظر تربیت و پرورش استعداد انسانها هم ترس و ارعاب، عامل پرورش نیست.


رعایت حالت روح در تربیت و پرورش استعداد چگونه است؟


در نهج‌البلاغه در «کلمات قصار» در سه جا جمله‌ای به این معنا آمده که:

إنّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إقْبَالاً وَ إِدْباراً؛ دل یک میلی دارد و اقبالی و ادبار، پس آنان‌ را من‌ قِبَلِ شَهوَتِها وَ إِقبَالِها کوشش کنید دل ها را از ناحیه میل آنها پرورش بدهید، نه زور و وادارشان کنید. فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُکْرِهَ عَمِیَ؛ قلب اگر مورد اکراه و اجبار قرار بگیرد کور می‌شود. یعنی خودش و واپس می‌زند.


در حکمت ۱۸۸ می‌فرماید:

إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانِ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکْمَةِ
یعنی همین‌طور که تن انسان خسته می‌شود و احتیاج به استراحت دارد، دل انسان هم گاهی خسته می‌شود و احتیاج به استراحت دارد مقصود از دل، روح است. در این صورت، دیگر فکرهای سنگین را به او تحمیل نکنید، حکمت های طرفه و ظریف یعنی اعجاب‌انگیز و خوشحال‌کننده از قبیل ذوقیات و ادبیات را به او عرضه بدارید تا سر نشاط بیاید.

در حکمت ۳۰۴، که معلوم است در آنجا نظر به عبادت است، که عبادت را هم نباید بر روح تحمیل کرد بلکه باید آن را با نرمی به روح وارد نمود. یعنی از میل و حالش باید استفاده کرد. می‌فرماید:

«إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً، فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَی النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَی الْفَرَائِضِ»

وقتی که دیدید دل نشاط دارد، حال دارد، آن وقت ادا هم بخواند،چون حالش را دارد، و اگر دیدید نشاطی ندارد، یا عَلَی الْفَرَائِض وقتی می‌بینید که میل ندارد،به همان فرائض اکتفا کنید. عبادت را هم به روح تحمیل نکنید. این‌ها همه نشان می‌دهد که حالت روح را باید خیلی ملاحظه کرد، حتی در عبادت. عبادت هم اگر بر روح انسان جنبه زور و تحمیل داشته باشد علاوه بر اینکه اثر نیک نمی‌بخشد، اثر سوء نیز می‌بخشد. این مطلب بسیار مهمی در موضوع تربیت و پرورش استعداد است.

برای تربیت و پرورش استعداد کودکان در زمان مناسب باید به این موضوع پرداخت


تعبیر راسل در موضوع تربیت و پرورش استعداد چیست؟


راسل در کتاب زناشویی و اخلاق تعبیری دارد. او آدم ادیبی است، بیش از آنکه فیلسوف باشد ادیب و شاعر مسلک است در بیاناتش تعبیرات ادبی و شاعرانه زیاد به کار می‌برد.
او تربیت‌هایی مبتنی بر ترس و ارعاب را به تربیت‌های خرس‌مآبانه تعبیر می‌کند. 
می‌گوید:

حس گناه، پشیمانی و ترس نباید بر حیات کودک مستولی شود. کودکان باید شاد، خندان و خوشبخت باشند و نباید از شناخت امور طبیعی روگردان شوند. چه بسا که تربیت را مانند تعلیم خرس‌ها در سیرک شمرده اند. می‌دانیم چطور به این خرس‌ها رقص می‌آموزند. آن‌ها را روی یک صفحه آهنین داغی می‌گذارند، و برای ایشان فلوت می‌زنند. آن‌ها می‌رقصند، زیرا اگر دائماً بایستند کف پایشان می‌سوزد. نظیر این وضع برای کودکانی پیش می‌آید که مورد ملامتِ بزرگتران‌ به علل مربوط به اعضای جنسی خود قرار می‌گیرند. این ملامت‌ها بعداً آنان را مشوش کرده و در زندگی جنسی بدبخت می‌سازد.


ترس، عامل جلوگیری از طغیان است یا تربیت و پرورش استعداد؟


اینجا یک توضیحی لازم است. در مسئله عامل ترس و ارعاب، چه در تربیت فردی کودک و چه در تربیت اجتماعی بزرگسال، یک بحث این است که آیا ترس و ارعاب عامل تربیت و پرورش استعداد به مفهوم پرورش و رشد دادن است؟ و آیا ترس می‌تواند عامل رشددهنده‌ی روح انسان باشد؟ نه نقش ترس این نیست که عامل رشددهنده باشد، ولی یک بحث دیگر این است که آیا عامل ترس یکی از عواملی است که باید برای تربیت و پرورش استعداد کودک یا تربیت اجتماع از آن استفاده کرد یا نه؟ جواب این است: بله، ولی نه برای رشد دادن ،تربیت و پرورش استعدادها بلکه برای بازداشتن روح کودک یا روح بزرگسال از اجتماع از برخی طغیان‌ها. یعنی عامل ترس عامل فرونشاندن است، عامل رشد دادن و تربیت و پرورش دادن استعدادهای عالی نیست ولی عامل جلوگیری از رشد استعدادهای پست و پایین و عامل جلوگیری از طغیان‌ها هست.

در تربیت نباید در همه جا از ترس استفاده کرد


لزوم آگاهی کودک از علت تشویق یا تهدید و نقش آن در تربیت و پرورش استعداد چیست؟


بنابراین در مواقعی، از عامل ترس باید استفاده کرد. در عین اینکه ما عامل ترس را عامل رشد دهنده تربیت و پرورش استعداد ها نمی‌دانیم، ولی عامل بازدارنده‌ی لازم می‌دانیم. اما مخصوصاً در مورد کودک باید خوب توجه داشت و خوشبختانه امروز بیشتر توجه دارند که کودک کاملاً باید آگاه باشد که تشویق یا تهدیدی که می‌شود برای چیست. اگر کودک نفهمد که برای چه تشویق می‌شود و بالخصوص اگر نفهمد که برای چه تهدید می‌شود، روحش بکلی مشوش می‌گردد، و امروز به این نکته پی برده‌اند که بسیاری از بیماری‌های روانی در اثر ترساندن ها یا کتک زدن ها و ارعاب‌های  بیجا در کودکی پیدا می‌شود.
مثالی عرض می‌کنم که نظیر آن درحدیث هست، فرض کنید مادری بچه‌اش در مجلسی روی دامن دوستش نشسته است، بچه‌ای که نمی‌فهمد که نباید ادرار بکند، برای این بچه ادرار کردن مثل آب خوردن است و دیگر فرق نمی‌کند که در دامن مادر ادرار می‌کند یا در دامن دوست مادر. این عمل را انجام می‌دهد، مادر ناراحت و عصبانی می‌شود و کتکش می‌زند. بدیهی است این بچه نمی‌فهمد که معنای این کتک این است که تو چرا اینجا ادرار کردی، و قبلاً گفتی آنچه که در روح او وارد می‌شود این است که نباید ادرار بکند و نتیجه‌اش این است که هروقت بخواهد ادرار بکند یک حالت اضطراب و هیجانی به او دست می‌دهد، یک ترس در روحش وارد می‌شود از ادرار کردن، و بعد از آن همیشه با عمل طبیعی خودش ترسناک است، و این ممکن است عوارض جسمانی و عصبی و عقده‌های روانی ایجاد کند و ایجاد هم می‌کند. تابوها که می‌گویند، همین‌جور چیزهاست. این از نظر بچه یک ترس بی‌منطق است؛ از نظر مادر یک منطق دارد ولی از نظر بچه منطقی ندارد.
و لهذا ما در احادیث متعددی می‌بینیم که گاهی اتفاق افتاده که طفلی را آورده‌اند خدمت رسول اکرم (ص) که مثلاً ایشان دعایی به گوشش بخوانند، در همان حالی که روی دامن ایشان بوده ادرار کرده، پدر یا مادر او که آنجا بوده‌اند ناراحت و عصبانی شده‌اند.

پیغمبر فرموده‌اند: کاری به او نداشته باشید.

لا تزرموا یعنی جلوی بولش را نگیرید و نسبت به فرزندان خودشان هم هست که دستور می‌دادند: لا تزرموا عَلی ابنی، وقتی بچه می‌خواهد ادرار بکند، هرجا که باشد همینقدر که شروع کرد به ادرار، جلویش را نگیرید، بله، بچه هر وقت رسید به این حد که بر اثر عادت کردن فهمید که نباید مثلا روی فرش ادرار نکند و خودش هم بفهمد که روی فرش ادرار کردن خوب نیست، آن وقت اگر از روی فهم چنین کاری بکند این یک حالت طغیانی است در او، یعنی یک لجاجتی است علیه آن چه که خودش می فهمد. در چنین موردی خشونت کردن ممکن است مفید واقع بشود. ولی تا به این مرحله نرسیده است، مسلم خشونت یک عامل مفیدی نیست. 
در اجتماع بزرگ البته مطلب روشن است که عامل خشونت لازم است در مواردی که آدم بزرگی دانسته که فلان کار را نباید بکند ولی علیه مقررات و قوانین طغیان می‌کند. در چنین مواقعی برای جلوگیری از طغیان، هیچ مانعی ندارد که عامل خشونت به کار برده شود. بنابراین در عین اینکه عرض کردیم عامل ترس و ارعاب و خشونت عامل تربیت و پرورش استعداد و شکوفا کردن نیست ولی عامل لازمی است، شرط تربیت است گو اینکه عامل تربیت نیست.

بهترین دوره شکوفایی روح برای تربیت و پرورش استعداد ها چه زمانی است؟


مطلب دیگری که در اینجا هست این است که اساس تربیت و پرورش استعداد در انسان باید بر شکوفا کردن روح باشد. آیا دوره‌های مختلف عمر از این نظر فرق می‌کند یا نه؟ مسلم فرق می‌کند. بعضی دوره‌ها مناسب و موقعیت بسیار بهتری برای تربیت و پرورش استعداد ها است. همین دوره بعد از هفت سالگی که در احادیث هم به آن عنایت شده که از آن به بعد به تربیت بچه توجه شود. از هفت‌سالگی تا حدود سی‌سالگی دوره‌ی بسیار مناسبی است برای شکوفا شدن روح از نظر تربیت و پرورش استعداد ها: استعداد علمی، استعداد دینی و حتی استعداد اخلاقی. و لذا جزء بهترین دوران عمر هر کسی همان دوران محصل بودن اوست؛ چون هم اوان روشنی یک اوان بسیار مناسبی است و هم در این اوان در یک محیطی قرار می‌گیرد که روز به روز بر معلومات، افکار، اندیشه، دقّت و عواطفش افزوده می‌شود.
برای طلبه‌ها این دوره طلبگی یک یادگار بسیار خوب و عالی است. کسانی که چند سالی طلبگی کرده‌اند تا آخر عمر از خوشی‌های دوران طلبگی یاد می‌کنند، با اینکه در این دوران از نظر شرایط مادی معمولاً در وضع خوبی نیستند و در اواخر عمر در شرایط خیلی مساعدی هستند. در آن دوره غالباً در فقر و کم‌چیزی و مسکنت می‌باشند، منتهی چون همه در یک سطح هستند ناراحتی ندارند. دوره خیلی خوبی است چون واقعاً دوره بالندگی انسان است. و اگر در این دوره انسان از نظر علمی و معنوی محروم بماند یک زیانی است که نمی‌شود گفت صد دَرصد در سنین دیگر و در پیری جبران‌شدنی است.
مسأله دیگر که مطلب اساسی است این است که از نظر اسلامی آن تربیتی که در انسان باید پرورش یابد، تربیت روحی هست. انسان دارای جسم است و دارای روح است. یک سلسله نیروهایی دارد که جسمانی‌اند، یک سلسله نیروهای روحانی. از نظر اصطلاحات روان‌شناسی این استعدادهای جسمانی یک سلسله استعدادهاست و استعدادهای روحانی یک سلسله استعدادهای دیگر.


مسئله پرورش جسم از نظر اسلام و ربط آن با تربیت و پرورش استعداد در چیست؟


مسأله اول این است که آیا در اسلام، به تقویت و تربیت جسم عنایتی شده است یا نه؟ ممکن است کسی بگوید نه، در جهت خلاف آن توصیه شده است! زیرا ما می‌دانیم که تن‌پروری و جسم‌پروری در اسلام مذموم است. بنابراین جسم به هیچ وجه نباید تربیت بشود. و به عبارت دیگر چون فرض این است که مفهوم تربیت پرورش می‌باشد، جسم نباید تربیت بشود چون در اسلام جسم‌پروری و تن‌پروری به‌طور کلی محکوم و مردود است. ولی این مغالطه لفظی است. در اسلام تن‌پروری به مفهوم صحیح کلمه یعنی پرورش جسم و تقویت قوای جسمی نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح هم هست.
مثلاً آیا از نظر اسلام خوب است انسان کاری کند که دید چشمش قوت پیدا کند یا خوب است کاری کند که ضعف پیدا کند؟ شک ندارد که قوت پیدا کند. و لذا در اخبار و احادیث زیاد داریم که مثلا فلان کار را نکنید برای اینکه باصره را ضعیف می‌کند، فلان کار را بکنید برای اینکه باصره را قوی می‌کند. یا مثلاً در دعایی که در تعقیبات می‌خوانیم، می‌گوییم:


اللَّهُمَّ اجْعَلْ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ قُوَّتِي ما أَحْيَيْتَنِي وَ اجْعَلْهُ الْوارِثَ مِنِّي وَ انْصُرْنا عَلى مَنْ ظَلَمَنا


آیا این تن‌پروری است؟ نه، بلکه اگر انسان عمداً کاری کند که نور چشمش کم شود جرمی مرتکب شده است. همچنین آیا اینکه انسان کاری کند که دندان‌هایش سالم بماند، از نظر اسلام خوب است یا اینکه کاری کند که دندان‌هایش خراب شود؟ معلوم است که اولی، اصلاً توصیه شده که مسواک کنید تا دندان‌ها سالم بماند و خراب نشوند، و خلال کنید تا دندان‌ها فاسد نشود یا گفته شده اگر چیزی می‌خورید لای دندان‌هایتان نماند که دندان را خراب می‌کند. با تأکید شده که فلان چیز را با زیاد بخورید و فلان چیز برای گوش و یا چشم خوب است، فلان چیز برای معده خوب است
تقویت جسم به معنی نیرومند کردن و سالم نگاه داشتن جسم است که در اسلام به آن دعوت شده است.این‌همه که راجع به پرخوری گفته شده که نباید انسان پرخوری کند و از کم‌خوری و خوبی آن سخن رفته برای چیست؟ اگر این ها تن پروری است پس بگذارید انسان زیاد بخورد تا منهدم شود و این بنیان از بین برود. نه، پرورش جسم به معنی واقعی آن که تربیت و تقویت و سالم نگه‌داشتن و نیرومند کردن جسم است بدون شک ممدوح است و تقریباً از ضروریات اسلام است. حتی فلسفه بسیاری از امور دیگر از قبیل نظافت، غسل‌ها و این‌همه توصیه‌های بهداشتی که در اسلام هست تقویت جسم است. آن چیزی که ما عجالتا اسمش را تن پروری گذاشته ایم همان نفس ‌پروری است. اینکه می‌گوییم اسلام با تن‌پروری مخالف است، ما نفس پروری و به عبارت دیگر شهوت‌پروری را تن‌پروری نامیده‌ایم. شک ندارد که اسلام با آن مخالف است. ای بسا تن پرورهایی به معنای نفس پرور هایی که جسم خود را تضعیف می‌کنند.
آن آدمی که تن‌پرور به معنای نفس‌پرور و شهوت‌پرور است و دائماً دنبال تنقّل و انواع لذت‌های جسمی است، اولین اثر کارهایش این است که جسمش را خراب و ضعیف می‌کند. معمولاً پرورش واقعی جسم ملازم است با تحمّل نوعی محرومیت‌های جسمانی. یعنی با تن‌پروری به آن معنا و نفس‌پروری به آن معنا جور در نمی‌آید. پس ما نباید اشتباه کنیم و مبارزۀ را که اسلام با شهوت‌پروری و نفس‌پروری دارد، به دلیل اینکه با اسم اینها را تن‌پروری گذاشته‌ایم، با مبارزه با تن‌پروری یا پرورش واقعی جسم و نیرومند ساختن و بانشاط کردن آن اشتباه بگیریم.
اما اگر کسی تمام همّتش پرورش جسمش باشد، نقص کارش این نیست که جسمش را تقویت کرده و مثلاً نگذاشته دندانش خراب شود، بلکه این است که جنبه‌های دیگر را مهمل گذاشته است. آن چیزی که در مورد این افراد بد است حصر است.

استعدادهای روح انسان و نگاه به موضوع تربیت و پرورش استعداد


گفته شد تربیت به معنی پرورش دادن استعدادهاست. از نظر علمی، اول باید ببینیم که استعدادهای انسانی چه استعدادهایی است و انسان، به ‌ما هو انسان چه استعدادهایی در کمون و بطون خود دارد که باید بروز کند؟ بعد باید ببینیم که اسلام چه عنایتی به این استعدادها کرده و منطق او راجع به این استعدادها چیست؟ مکاتبهای مختلف از جنبه‌های مختلف به این موضوع نگریسته‌اند ولی روان‌شناسان امروز که روی روح و روان انسان مطالعه کرده‌اند شاید مطلب را به شکل جامع‌تری بیان کرده‌اند. آخرین مقاله از اولین شماره نشریه سالانه مکتب تشیع که حدود دوازده سال پیش منتشر شد  ترجمه‌ای بود از آقای مهندس بیانی، که ایشان را نمی‌شناسیم، با مقدمه‌ای از آقای مهندس بازرگان، تحت عنوان «دین: بعد چهارم روح بشر». این مقاله یکی از نظریات روان‌شناسی جدید را بیان می‌کند و بیش‌تر در حرف‌های یونگ شرکت داشت و می‌گفت روح بشر دارای چهار بعد است که مقصود این است که دارای چهار استعداد است:
۱. استعداد عقلی (علمی و حقیقت‌جویی)
۲. استعداد اخلاقی (وجدان اخلاقی) و این را امر اصیلی در انسان می‌دانند که انسان در عمق سرشت و فطرت خودش اخلاق خلق شده؛ یعنی این‌طور خلق شده که دیگران را دوست بدارد و خدمت کند و احسان نماید، و از اینکه کاری بد انجام دهد مثلا ظلمی، دروغی، خیانتی، یا کاری که انسان دیگران را ناراحت کند، به حال خودش بسوزد. یعنی وقتی دلیلی به حال دیگری می‌سوزد، در واقع به حال خودگان می‌سوزد نه کند؛ یک وقت ما به چنین دردی مبتلا شویم، و از خود برده باشیم، و به او خدمت می‌کنیم، مثل این است که برای این خدمت می‌کنیم که اگر روزی ما هم محتاج شدیم او نیز به ما خدمت کند؟ یا نه، مستقل از این مطلب است و ما اصلاً بدون هیچ نظر و فرضی این‌طور ساخته شده‌ایم که به دیگران احسان کنیم؟
۳. بعد دینی. در آن مقاله گفته شده که استعداد دینی استعداد اصیلی در انسان است و آن را به حس پرستش و حس پرستش تعبیر می‌کند، و این غیر از حس حقیقت‌جویی و غیر از حس اخلاقی نسبت به همنوع است؛ حس پرستش یک حقیقت ما فوق و منزّه است که انسان می‌خواهد در مقابل او خضوع و خشوع کند، با او مناجات نماید و او را تقدیر کند.
۴. بعد هنری و ذوقی یا بعد زیبایی. انسان زیبایی را از آن جهت که زیبایی است دوست دارد.
البته استعداد پنجمی هم می‌توان گفت و آن استعداد خلاقیت است که انسان، آفریننده و مبتکر و مبدع آفریده شده و از جمله چیزهایی که هرکس دارد، و از آن لذت می‌برد قدرت ابداع و ابتکار و نوآوری است.
حال باید دید که اسلام چه دستورهایی در زمینه پرورش حس حقیقت‌جویی ما یعنی قوه تعقل و تفکر ما داده است. اسلام در زمینه علم و عقل و فکر‌کردن فرو گذار نکرده، در زمینه تربیت و پرورش استعداد دینی هم شکی نیست که دستوراتی زیادی دارد، عبادتها، تذکرها، دعاها، خلوت‌ها، انقطاع‌ها، استغفارها و توبه‌ها، همه در این زمینه است.

جمع بندی تربیت و پرورش استعداد

 طبق موارد مطرح شده بیان شد که تربیت با صنعت متفاوت است؛ صنعت چیزی را از بیرون شکل می‌دهد، اما تربیت یعنی شکوفا کردن استعدادهای درونی. انسان دارای فطرت و طبیعتی خاص است و تربیت باید با این فطرت هماهنگ باشد. در نهج‌البلاغه آمده که روح انسان حالت‌های گوناگون دارد و نباید همیشه آن را تحت فشار قرار داد. بنابراین، در تربیت باید زمان، حالت روحی و ظرفیت فرد را در نظر گرفت. هدف اصلی تربیت، رشد متعادل و طبیعی استعدادهای انسانی است.


در صورتی که تمایل دارید تا با دوره های تربیتی متنوع، اردو های ماجرا محور، پرونده های ویژه تربیتی و همچنین استفاده از ظرفیت مشاوران برجسته تربیتی کشوری بهره مند شوید، فقط کافی ست تا به سایت همیار 28 مراجعه کنید و از دوره ها و مقالات ما بازدید بفرمایید.
خوشحال می شویم تا نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
همیار 28، یاری برای تربیت

با استفاده از بیانات علامه شهید مرتضی مطهری (ره) در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام

مقالات مشابه

تبلیغات

0دیدگاه ثبت شده، نظر تو چیه؟

برای درج نظر وارد شو یا ثبت‌نام کن

اشتراک گذاری

این پست را با دیگران به اشتراک بگذارید