تربیت با شهادت، رویکردی بنیادین در آموزش اسلامی است که انسان را از خودمحوری و زیستن صرف به سوی شکوفایی، هدفمندی و تعهد به ارزشهای الهی هدایت میکند. این مفهوم، شهادت را نه فقط بهعنوان یک واقعه تاریخی یا مرگ در میدان جنگ، بلکه بهعنوان یک الگوی تربیتی جامع تعریف میکند که در هر لحظه زندگی، از ایستادگی در برابر وسوسه تا فداکاری برای حق، معنا دارد. در این مقاله با تمرکز بر کلیدواژه «تربیت با شهادت»، سفری از مبانی نظری در قرآن، بهویژه داستان موسی و فرعون، آغاز میکنیم، با عاشورا بهعنوان الگوی عملی ادامه میدهیم و به کاربرد این رویکرد در تربیت اسلامی امروز میرسیم. هدف ما این است که نشان دهیم چگونه تربیت با شهادت میتواند در خانه، مدرسه و جامعه نهادینه شود و نسلی متعهد، آگاه و فداکار تربیت کند. این متن برای والدین، معلمان، مربیان و پژوهشگرانی نوشته شده که به دنبال تحولی عمیق در نظام آموزشی اسلامی هستند. اگر میخواهید فرزندانتان را به جای زیستن برای خود، برای هدفی والا پرورش دهید، این مقاله راهنمایی جامع برای شماست.
تربیت با شهادت به معنای پرورش انسانهایی است که زندگی را فرصتی برای تحقق اهداف متعالی میبینند، نه صرفاً ابزاری برای بقا یا لذتجویی. شهادت در این دیدگاه، انتخابی آگاهانه برای فدا کردن خود در راه حق است، چه در میدان نبرد باشد و چه در زندگی روزمره، مانند ایستادگی در برابر ظلم یا وسوسههای مادی. این رویکرد، انسان را از خودخواهی به سوی فداکاری و از زیستن بیهدف به سوی شکوفایی هدایت میکند. برخلاف تصور برخی که شهادت را فقط مرگ در جنگ میدانند، تربیت با شهادت در همه جنبههای زندگی معنا دارد؛ از تصمیم یک دانشآموز برای راستگویی تا تلاش یک والد برای تربیت فرزندی متعهد.
در تربیت اسلامی ، زیستن صرف، هدف نیست. کسی که جانش را برای هدفی الهی میدهد، مانند شهیدی که در راه خدا گام برمیدارد، به پیروزی واقعی میرسد. اما کسی که زندگی را فقط برای ماندن و لذتهای مادی حفظ میکند و بدون هدف از دنیا میرود، شکست خورده است. این تفاوت به ما میآموزد که تربیت با شهادت، فرزندان را به سوی هدفمندی هدایت میکند. مثلاً، والدینی که به فرزندشان میگویند «فقط درس بخوان تا شغل خوبی پیدا کنی»، او را به زیستن صرف سوق میدهند، اما والدینی که میگویند «درس بخوان تا به جامعه خدمت کنی»، در مسیر تربیت با شهادت گام برمیدارند.
در دنیای امروز که مادیگرایی، خودخواهی و مصرفزدگی بر جوامع حاکم شده، تربیت با شهادت بهعنوان یک پادزهر عمل میکند. کودکان از سنین پایین با تبلیغات و فرهنگهایی مواجه میشوند که آنها را به خودمحوری و لذتجویی تشویق میکند. تربیت با شهادت این روند را معکوس میکند و از همان کودکی، ارزشهایی مثل فداکاری، صداقت و تعهد را در آنها نهادینه میسازد. این رویکرد، انسان را برای زندگی معنادار آماده میکند و از او موجودی مسئول و تأثیرگذار میسازد. بدون این نگاه، نسلها در چرخهای از خودخواهی گرفتار میشوند و هدف اصلی خلقتشان را از دست میدهند.
بعضی میپرسند: آیا کسی که شهید نمیشود، ارزش بیشتری دارد، چون از رنج تقوا فرار نکرده؟ خیر، تربیت با شهادت میانبر نیست، بلکه اوج تلاش و آگاهی است. هر کشتهای شهید نیست؛ ارزش به نیت و جهت است، نه صرف مرگ. شهادت رنجی بزرگتر از زیستن معمولی دارد. کسی که آن را انتخاب میکند، تقوا را به کمال رسانده است. تربیت با شهادت بدون رنج، سطحی و بیمعنا میشود.
تربیت با شهادت فقط برای شرایط خاص نیست. مثلاً، دانشآموزی که در امتحان، به جای تقلب، صداقت را انتخاب میکند و نمره کمتری میگیرد، در واقع شهادت تربیتی را تجربه میکند. یا مادری که وقت و انرژی خود را صرف تربیت فرزندش میکند، بدون اینکه انتظاری مادی داشته باشد، در این مسیر است. این مثالها نشان میدهند که تربیت با شهادت، یک سبک زندگی است که در همه جا کاربرد دارد.
قرآن خود را «تبیاناً لکل شیء» معرفی میکند، یعنی راهنمایی برای همه چیز، از جمله تربیت با شهادت. داستان موسی و فرعون، کلیدیترین الگوی قرآنی برای این رویکرد است. این داستان، نه فقط یک روایت تاریخی، بلکه یک قانون تربیتی است که نشان میدهد چگونه انسان میتواند با ایستادگی در برابر باطل، به هدف والای خود برسد. قرآن با تکرار این داستان، به ما میآموزد که تربیت با شهادت، قانونی فراگیر است که در هر زمان و مکانی قابلاجراست.
قرآن میگوید کثرت جهان از وحدت سرچشمه میگیرد. همانطور که خواص آب دریا را از یک قطره میفهمیم، اصول تربیت با شهادت را هم میتوان از یک نمونه کوچک، مثل رفتار یک کودک، استخراج کرد و به جامعه تعمیم داد. این قانون وحدت و کثرت به ما میآموزد که تربیت با شهادت، یک اصل ثابت است که از خانه تا کلاس درس و جامعه کاربرد دارد. مثلاً، اگر کودکی یاد بگیرد که اسباببازیاش را با دوستش شریک شود، این رفتار میتواند به فداکاری در بزرگسالی منجر شود.
داستان موسی و فرعون، دو فرهنگ متضاد را نشان میدهد که پایههای تربیت با شهادت را تشکیل میدهند. این بخش، این الگوها را بهطور جامع تحلیل میکند.
موسی زندگی را فرصتی برای رشد، درخشش حقیقت و خدمت به دیگران میداند. او انسان را به رهایی از خود و حرکت به سوی هدف دعوت میکند. تربیت با شهادت در این فرهنگ، انسان را به فداکاری برای حق تشویق میکند، حتی اگر به قیمت از دست دادن زندگیاش باشد. موسی با ایستادگی در برابر فرعون، نشان داد که هدف، ارزشمندتر از زیستن صرف است. در فرهنگ موسوی، موفقیت به معنای تأثیرگذاری و تحقق هدفی والاست، نه کسب دستاوردهای مادی.
موسی نشان داد که شهادت، اوج شکوفایی است. در تربیت با شهادت، انسان مانند گیاهی است که با فدا کردن خود، میوه میدهد.
فرعون زندگی را فرصتی برای خودمحوری، قدرت و بقا میبیند. او هدفی جز تسلط بر دیگران و ماندن ندارد. تربیت در این فرهنگ، انسان را به خودخواهی و استفاده از هر وسیله برای حفظ خود سوق میدهد. این دقیقاً نقطه مقابل تربیت با شهادت است، چون انسان را به جای هدفمندی، به زیستن صرف محدود میکند.
تربیت فرعونی، انسان را از معنا و هدف زندگی محروم میکند. کودکی که فقط به فکر خود باشد، در بزرگسالی نمیتواند با دیگران همکاری کند یا برای جامعه مفید باشد. این فرهنگ، روابط اجتماعی را تخریب میکند و انسان را در چرخهای از خودخواهی گرفتار میسازد. مثلاً، دانشآموزی که همیشه تقلب میکند تا نمره بگیرد، در آینده ممکن است به دنبال راههای نادرست برای موفقیت باشد، چون هدفمندی را نیاموخته است.
مؤمن آل فرعون با گفتن «أفوض أمری إلی الله»، الگویی عملی از تربیت با شهادت است. او در میان فرعونیان زندگی میکرد، اما تسلیم تهدید و تطمیع نشد. قرآن میگوید: «فوقه الله سیئات ما مکروا»، یعنی خدا او را از بدیها حفظ کرد، اما امام صادق (ع) میفرماید: «والله لقد قطعوه إربا إرباً». سیئه واقعی، انحراف از حق بود، نه مرگ جسمانی. او با پایداری، هدفش را حفظ کرد و به پیروزی رسید.
مؤمن آل فرعون با دست پر از دنیا رفت، چون نتیجه را به زیستن ترجیح داد. این به ما میآموزد که تربیت با شهادت، انسان را به سوی هدف هدایت میکند، نه صرف بقا.
علاوه بر داستان موسی و فرعون، آیاتی مثل «إن الله اشترى من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأن لهم الجنة» (توبه: ۱۱۱) نیز تربیت با شهادت را تبیین میکنند. این آیه میگوید که خدا جان و مال مؤمنان را در ازای بهشت میخرد، اما شرطش جهاد در راه خداست. بنابر این، ایثار و شهادت طلبی، لازمه ی معامله با خداوند است و انسان را تا این اندازه بالا میبرد.
پس از مبانی قرآنی، عاشورا بهعنوان اوج تربیت با شهادت بررسی میشود. این بخش، درسهای عملی این واقعه را بهطور جامع تحلیل میکند.
پیامبر (ص) فرمود: هرکس به نیتش پاداش میگیرد. در عاشورا، خون شهدا از نیت خالصشان ارزش گرفت. مثلاً، یارانی که برای دفاع از حق ماندند، نه برای نام و مقام، در این مسیر بودند. تربیت با شهادت باید نیت فرزندان را خالص کند تا اعمالشان ارزشمند شود. کودکی که به دوستش کمک میکند، نه برای تعریف، بلکه برای شادی او، در این مسیر است.
امام حسین (ع) در شب عاشورا از یارانش خواست که اگر نیتشان خالص نیست، او را ترک کنند. او حتی در تاریکی پشت به آنها نشست تا کسی از روی حیا نماند. این خلوص، عاشورا را به الگویی بینظیر برای تربیت با شهادت تبدیل کرده است. معلمان و والدین میتوانند از این درس استفاده کنند و فرزندان را به نیت پاک تشویق کنند.
رهبری آگاهانه امام حسین (ع)، ارزش شهادت عاشورا را چند برابر کرد. او با انتخاب آگاهانه و هدایت یارانش، نشان داد که تربیت با شهادت بدون رهبری اصیل ممکن نیست. ائمه ما تأکید دارند که سنت عاشورا را زنده نگه داریم، چون این واقعه، جهتی الهی را نشان میدهد.
رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان سال 1396 فرمودند:
محرّم ماه امام حسین است، ماه حسینی است، ماه همهی آن ارزشهایی است که در وجود سیّدالشّهدا (سلاماللهعلیه) متجلّی و متبلور است؛ ماه شهادت، ماه جهاد، ماه اخلاص، ماه وفا، ماه گذشت، ماه اهتمام به حفظ دین، دین خدا و ایستادگی در مقابل قدرتهای معارض دین. وجود مبارک سیّدالشّهدا و قضایای عاشورا و محرّم و مانند اینها، مظهر این چیزها است. و واقعاً این اعتقاد، درست است که اسلام را قیام سیّدالشّهدا حفظ کرده؛ همچنانکه در طول زمان، در قرنهای متوالی، این حادثه روزبهروز زندهتر شده. امروز این مراسم از صد سال پیش که تدیّن مردم بهحسبِ ظاهر، معارضینی مثل معارضین امروز هم نداشت، خیلی گرمتر، گیراتر، پُرشورتر و گستردهتر دارد انجام میگیرد؛ همهی اینها معنا دارد، همهی اینها نشاندهندهی یک حقایقی و یک جریانی است که به رهبری حسینبنعلی(سلاماللهعلیه) دارد در دنیا پیش میرود؛ و انشاءالله پیش خواهد رفت و کارگشا خواهد بود و گرههای ملّتها را باز خواهد کرد.
حر با زجر تغییر، از بدی به خوبی رسید. او که تا شب عاشورا در سپاه دشمن بود، با یک تصمیم بزرگ، همه چیز را فدا کرد و به یاران امام پیوست. این نشان میدهد که تربیت با شهادت، انسان را به تحول توانمند میکند.
در زندگی واقعی، جوانی که از اعتیاد یا عادت بد دست میکشد و به خانوادهاش بازمیگردد، در مسیر تربیت با شهادت است. این تحول، زجر دارد، اما نتیجهاش ارزشمند است.
انقلاب اسلامی خونبهای شهداست، اما مکتب به خون ارزش میدهد. تربیت با شهادت باید به فرزندان بیاموزد که عمل بدون جهت الهی بیارزش است، اما در راه حق، به اوج میرسد. شهدای دفاع مقدس با نیت خالص، مکتب را زنده کردند. مثلاً، جوانی که خانه و خانواده را رها کرد تا از کشورش دفاع کند، در مسیر تربیت با شهادت بود. این به مربیان نشان میدهد که تربیت باید انسان را به فداکاری برای جامعه آماده کند. این شهدا به ما میآموزند که تربیت با شهادت، انسان را از خودخواهی به خدمت به دیگران میرساند.
این شهید که در سن 18 سالگی به شهادت رسید، طبق خاطراتی که از او نقل شده، یک تربیت یافته ی واقعی مکتب شهادت است. یک فیلم مصاحبه از او موجود است که زوحیه ی بالای او را نشان میدهد. او در ابتدای این مصاحبه میگوید:
با سلام بر امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) و نائب بر حقش قلب تپنده مستضعفان جهان امام خمینی (ره) و شهدای راه حق و حقیقت و مجروحین و معلولین.
مهرداد عزیزاللهی هستم. اعزامی از اصفهان که 14 سالمه. انگیزهای که باعث شد به جبهه بیام… واقعاً اون برادرایی که قبلاً جبهه بودند و میآمدند برای ما تعریف میکردند جبهه چه خاصیتهای خوبی داره… که مثلاً هر کسی بره ساخته میشه از هر لحاظ و دیگه اون ناخالصیها و اون گناهاش در اونجا… در جبهه معصیت نمیشد… من به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم و گناهانم پاک بشه...
تو این مدت البته ما هیچ کاری نکردیم. هر کاری که میشد خدا میکرد. ما فقط وسیله بودیم.
همین حالا که ما داشتیم با موتور از خط میآمدیم. یک خمپاره تقریباً 5 متری ما خورد. قشنگ 5 متری موجش ما را تکان داد و یک ترکش هم نخوردیم ما فقط وسیله بودیم در این جبهه ها. هیچ کاره ایم. ضعیفیم در مقابل این قدرت ها. فقط خداست که ما را یاری میکند.
جامعه ما تحت تأثیر فرهنگی است که زیستن را هدف میداند. والدین از کودکی میگویند: «بمان تا عصای دستم شوی». این با تربیت با شهادت در تضاد است و نیاز به تحول فرهنگی دارد. داستانها، رسانهها و نظام آموزشی ما زیستن و موفقیت مادی را ترویج میکنند. مثلاً، کارتونهایی که قهرمانان را فقط برای برد شخصی نشان میدهند، این فرهنگ را تقویت میکنند. این باعث میشود جوانان در بزرگسالی با بحران هویت و هدف مواجه شوند. تربیت با شهادت میتواند این روند را معکوس کند. این تحول باید از کودکی آغاز شود.
والدین نقش کلیدی دارند. آنها باید از کودکی، فرزندان را با فداکاری آشنا کنند. مثلاً، تشویق کودک به دادن اسباببازی به دوستش، یک گام کوچک در تربیت با شهادت است.
برای مطالعه ی بیشتر در این موضوع میتوانید مقاله ی تاثیر محیط در تربیت چه قدر است؟ را بخوانید.
تربیت با شهادت، رویکردی است که انسان را از زیستن صرف به سوی هدفمندی، شکوفایی و فداکاری میبرد. این مقاله از مبانی قرآنی با موسی و فرعون آغاز کرد، با عاشورا بهعنوان الگوی عملی ادامه یافت و به کاربرد آن در تربیت اسلامی امروز رسید. تربیت با شهادت، چه در ایستادگی روزمره و چه در فداکاری بزرگ، انسان را به هدف والایش میرساند. در دنیای معاصر که خودخواهی و مادیگرایی غالب است، این رویکرد میتواند انقلابی فرهنگی در آموزش ایجاد کند. از خانه و مدرسه شروع کنید، نیت خالص، تفکر و پایداری را تقویت نمایید و فرزندانتان را به سوی ارزشهای شهادت هدایت کنید. برای مطالعه بیشتر، آیات قرآنی درباره موسی و فرعون، روایات عاشورا و زندگی شهدای معاصر را پیشنهاد میکنیم تا این مفهوم را عمیقتر درک کنید.
در صورتی که تمایل دارید تا با دوره های تربیتی متنوع، اردو های ماجرا محور، پرونده های ویژه تربیتی و همچنین استفاده از ظرفیت مشاوران برجسته تربیتی کشوری بهره مند شوید، فقط کافی ست تا به سایت همیار 28 مراجعه کنید و از دوره ها و مقالات ما بازدید بفرمایید. خوشحال می شویم تا نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
همیار 28، یاری برای تربیت
0دیدگاه ثبت شده، نظر تو چیه؟