تربیت انسان، فرآیندی پیچیده و چندوجهی است که از دیرباز مورد توجه روانشناسان، فیلسوفان، جامعهشناسان و متفکران دینی قرار گرفته است. پرسش محوری این بحث این است: تاثیر محیط در تربیت تا چه حد میتواند شخصیت، رفتار و سرنوشت انسان را تحت تاثیر قرار دهد؟ آیا عوامل بیرونی مانند خانواده، جامعه، دوستان، رسانهها و فرهنگ هستند که مسیر زندگی فرد را تعیین میکنند، یا این شرایط درونی مانند فطرت، اراده، ایمان، عقل و انتخابهای شخصی هستند که حرف آخر را میزنند؟ پاسخ به این سوال نه تنها به ما کمک میکند تا ماهیت انسان را بهتر درک کنیم، بلکه راهنمایی عملی برای بهبود نظامهای تربیتی، آموزشی و اجتماعی نیز ارائه میدهد.
تربیت، فرآیندی است که طی آن شخصیت، ارزشها، باورها، رفتارها و مهارتهای انسان شکل میگیرد و تکامل مییابد. این فرآیند از لحظه تولد آغاز میشود و تحت تاثیر عوامل متعددی تا پایان عمر ادامه دارد. اما تاثیر محیط در تربیت چیست؟ محیط به مجموعه عوامل بیرونی اشاره دارد که انسان در آن زندگی میکند و رشد مییابد. این عوامل شامل خانواده، دوستان، جامعه، نظام آموزشی، رسانهها، فضای مجازی، محیط کاری، شرایط جغرافیایی و حتی اقلیم است. هر یک از این عناصر میتوانند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر ذهن، احساسات، تصمیمات و جهتگیریهای انسان اثر بگذارند و مسیر تربیت او را تحت تاثیر قرار دهند.
قرآن کریم با ارائه داستانهای متعدد تاریخی و الهی، نشان میدهد که تاثیر محیط در تربیت تنها بخشی از معادله است و نمیتواند به تنهایی سرنوشت انسان را رقم بزند. به عنوان مثال، در داستان نوح و کنعان میبینیم که حتی حضور یک پیامبر بزرگ در محیط زندگی فرد، تضمینکننده هدایت او نیست، مگر اینکه خود فرد از درون آمادگی پذیرش حقیقت را داشته باشد. این موضوع ما را به این سوال هدایت میکند: آیا محیط قدرت مطلق در تربیت دارد یا عوامل درونی نیز باید به طور جدی در این فرآیند در نظر گرفته شوند؟
داستان نوح و کنعان یکی از بهترین نمونهها برای بررسی تاثیر محیط در تربیت است. نوح (ع)، پیامبری صبور و بزرگ، در تلاش بود تا مردم و از جمله فرزندش کنعان را به سوی هدایت دعوت کند. اما کنعان، با وجود زندگی در محیطی که پدرش یک پیامبر بود، راه گمراهی را انتخاب کرد. در سوره هود، آیات ۴۲-۴۳ میخوانیم:
"وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ قَالَ سَآوِي إِلَىٰ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ ۚ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ ۚ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ"
(نوح پسرش را صدا زد... گفت: به کوهی پناه میبرم که مرا از آب نجات دهد. نوح گفت: امروز هیچ چیز از فرمان خدا نجات نمیدهد مگر آنکه مورد رحمت قرار گیرد. و موجی میانشان حائل شد و او غرق شد.)
کنعان به جای پذیرش دعوت پدر، به باورهای خود تکیه کرد و تصمیم گرفت از جمع مومنان جدا شود. این انتخاب نشان میدهد که حتی بهترین محیط تربیتی نیز نمیتواند فردی را که از درون آمادگی پذیرش ندارد، هدایت کند.

حضرت یوسف (ع) نمونهای بینظیر از انسانهایی است که با وجود قرار گرفتن در محیطهای نامناسب، به دلیل شرایط درونی قوی، نه تنها گمراه نشدند، بلکه به موفقیتهای بزرگی دست یافتند. او در کودکی با حسادت برادرانش مواجه شد و به چاه انداخته شد. سپس در جوانی در کاخ زلیخا، در معرض فساد قرار گرفت. اما ایمان، تقوا و عقل او مانع از انحرافش شدند.
در سوره یوسف، آیه ۲۳، میخوانیم:
"وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ ۖ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ"
(و آن زنی که یوسف در خانهاش بود، او را به سوی خود دعوت کرد و درها را بست... یوسف گفت: پناه بر خدا، او پروردگار من است و جایگاهم را نیکو کرده است.)
از منظر روانشناسی، نظریههایی مانند «یادگیری اجتماعی» (Social Learning Theory) آلبرت بندورا بر نقش محیط در شکلگیری رفتار تأکید دارند. بندورا معتقد است که انسانها از طریق مشاهده، تقلید و تعامل با محیط اطراف خود یاد میگیرند و رفتارهایشان را شکل میدهند. با این حال، نظریههایی مانند «خودتعیینگری» (Self-Determination Theory) بیان میکنند که انگیزههای درونی و انتخابهای فردی نیز به همان اندازه اهمیت دارند. این دیدگاهها نشان میدهند که تاثیر محیط در تربیت بدون در نظر گرفتن نقش فعال انسان، تصویری ناقص ارائه میدهد.
عوامل درونی، ریشههای اصلی شکلگیری شخصیت و رفتار انسان هستند. در ادامه، این عوامل را با جزئیات بررسی میکنیم:
فطرت، سرشت ذاتی انسان است که او را به سوی خیر، حقیقت و خدا هدایت میکند. در آیه ۳۰ سوره روم آمده:
"فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا"
(روی خود را به سوی دین حق کن، بر اساس فطرتی که خداوند انسانها را بر آن آفریده است.)
روایتی از پیامبر (ص) نیز میفرماید: "هر نوزادی بر فطرت پاک متولد میشود، اما پدر و مادرش او را یهودی، نصرانی یا مجوسی میکنند." این نشان میدهد که فطرت انسان پاک است، اما تاثیر محیط در تربیت میتواند این سرشت را تحتالشعاع قرار دهد.
کارل یونگ از «خود درونی» (Inner Self) سخن میگوید که شامل تمایلات معنوی و اخلاقی ذاتی است. این مفهوم با فطرت همراستاست. در افراد دچار به اعتیاد به مواد مخدر،
اراده، توانایی تصمیمگیری و عمل است. در آیه ۳ سوره انسان آمده:
"إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا"
(ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد یا ناسپاس.)
نظریه «خودتنظیمی» نشان میدهد که اراده، انسان را در برابر فشارهای محیطی مقاوم میکند.
ایمان، باور قلبی به خدا و ارزشهاست. در آیه ۱۳ سوره حجرات آمده:
"إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ."
تبهترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست.
این تقوا، ناشی از اعتقادات و ایمان افراد است.
نظریه «معنادرمانی» فرانکل ثابت میکند که ایمان، انسان را در برابر سختیها مقاوم میکند.
عقل، ابزار تفکر و تصمیمگیری است. در آیه ۲۲ سوره انفال آمده:
"أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا."
آیا در زمین نمیگردند و نمیبینند؟ برای آنها قلب هایی قرار داده شده که با آن اندیشه میکنند.
نظریه «هوش چندگانه» گاردنر بر نقش انواع هوش در فرایند تربیت اشاره دارد.
نظریه «هوش عاطفی» گلمن بر مدیریت احساسات تأکید دارد.
آیت الله مصباح یزدی در کتاب اخلاق در قرآن، به صورت دقیقی نقش عواطف و احساسات را بررسی کرده که خواندن آن مفید خواهد بود.
تجربیات، درسهایی از زندگی هستند. مثال معروف شکست مقدمه ی پیروزی است، بر مبنای همین نکته بیان شده است.
نظریه «یادگیری تجربی» کولب بر نقش تجربه در رشد تأکید دارد.

این بخش، عوامل بیرونی و محیط هایی را که بر تربیت تاثیر میگذارد به صورت مختصر توضیح خواهد داد.
خانواده، اولین محیط تربیتی است. در آیه ۶ سوره تحریم آمده:
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا."
در این آیه به مومنین امر شده که خود و خانواده شان را از آتش دور نگه دارند. این تاکید بر نقش خانواده، نشان از اهمیت آن دارد.
نظریه «دلبستگی» بالبی نیز به این نکته اشاره میکند.
برای مطالعه ی بیشتر مقاله ی چه اصولی را در تربیت فرزند رعایت کنیم؟ را بخوانید.
نظریه «نفوذ اجتماعی» میلگرام بر تاثیر جامعه تأکید دارد. جامعه به عنوان یک کل از جزء جزء افراد تشکیل شده، اما مجموع این اجزا، مفهومی به نام جامعه را تشکیل میدهد که آن مفهوم، بر تک تک اعضا تاثیر خواهد گذاشت.
در مقاله ی ارتباط تربیت و جامعه چیست؟ به صورت مفصل به این بحث پرداخته شده است.
رسول اللّه صلي الله عليه و آله : المَرءُ عَلى دينِ خَليلِهِ ، فَليَنظُر أحَدُكُم مَن يُخالِلُ
پيامبر صلي الله عليه و آله : آدمى بر دين (روش) دوست خود است . پس هر يك از شما بايد بنگرد كه چه كسى را به دوستى مى گزيند .
نظریه نفوذ همسالان بر نقش دوستان اشاره دارد.

این عامل امروزه یکی از عوامل مهم موثر در تربیت است. نظریه «یادگیری مشاهدهای» بندورا بر نقش رسانه تأکید دارد. اساس اسلام هم بر چشم پوشی و نگهبانی از دروازه های ورودی انسان است. اگر چه فضای مجازی به این شکل در زمان اسلام نبود، اما مدل برخورد اسلام با این پدیده مراقبت و افزایش سواد است.
بابا طاهر میگوید:
ز دست دیده و دل هر دو فریاد / که هرچه دیده بیند دل کند یاد
تربیت انسان تحت تاثیر دو دسته عوامل اصلی قرار دارد: شرایط درونی (فطرت، ایمان، اراده، عقل) و شرایط بیرونی (خانواده، جامعه، آموزش، فرهنگ). ترکیب این دو میتواند چهار حالت یا فرضیه را ایجاد کند که هر یک نتایج متفاوتی در فرآیند تربیت به دنبال دارد. در ادامه، این فرضیهها را با جزئیات، مثالها و تحلیلهای تکمیلی بررسی میکنیم:
در این حالت، فرد در محیطی سالم و مثبت بزرگ میشود که شامل خانوادهای مذهبی و حمایتگر، جامعهای با ارزشهای اخلاقی بالا، نظام آموزشی قوی و فرهنگی غنی است. همزمان، شرایط درونی او نیز در وضعیت مطلوبی قرار دارد؛ او دارای فطرت پاک، ایمان قوی، اراده محکم و عقل پویاست. این ترکیب، ایدهآلترین بستر را برای تربیت انسان فراهم میکند.
● رشد شخصیتی کامل: فرد در چنین شرایطی به کمال معنوی، اخلاقی و اجتماعی میرسد و شخصیتش به طور جامع شکوفا میشود.
● هدایت و موفقیت: او به راحتی راه درست را تشخیص میدهد و در زندگی به موفقیتهای بزرگ دست مییابد.
● تأثیرگذاری بر دیگران: چنین فردی نه تنها خود رشد میکند، بلکه به الگویی برای دیگران تبدیل میشود و جامعه را نیز ارتقا میدهد.
امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نمونههای بارز این فرضیه هستند. آنها در خانوادهای متشکل از پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) بزرگ شدند که بهترین محیط تربیتی ممکن را فراهم کرده بود. دوران کودکیشان در زمان اوج اسلام و حیات پیامبر (ص) سپری شد و حدیث شریف کساء به زیبایی این فضای معنوی را توصیف میکند. اما این تنها محیط نبود که آنها را به اوج رساند؛ شرایط درونیشان، از جمله فطرت پاک، ایمان عمیق و اراده الهی، نقش کلیدی داشت. این ترکیب، دو شخصیتی معصوم و الهی را پدید آورد که تا ابد الگوی بشریت باقی ماندند.

در این حالت، فرد در محیطی مثبت و سالم قرار دارد، اما شرایط درونی او نامطلوب است. محیط ممکن است شامل خانوادهای مذهبی، جامعهای متعهد و فرصتهای آموزشی مناسب باشد، اما فرد به دلیل تعصبات، باورهای نادرست، ضعف ایمان یا غرور، از این شرایط بهره نمیبرد. این وضعیت نشان میدهد که حتی بهترین محیطها نمیتوانند فردی را که از درون مقاوم است، تغییر دهند.
● گمراهی علیرغم محیط سالم: فرد به دلیل تعصبات یا ضعف درونی، راه گمراهی را انتخاب میکند و از فرصتهای محیطی استفاده نمیکند.
● تضاد با محیط: او ممکن است با محیط خود درگیر شود و ارزشهای آن را رد کند.
● انزوا یا انحراف: این فرد ممکن است از جامعه کنار بکشد یا به گروههایی با ارزشهای متضاد بپیوندد.
کنعان، فرزند نوح (ع)، نمونهای روشن از این فرضیه است. او در محیطی مذهبی و تحت تربیت مستقیم یک پیامبر بزرگ رشد کرد، اما به دلیل شرایط درونی نامطلوب مانند تعصب، غرور و عدم پذیرش حقیقت، دعوت پدرش را رد کرد و در طوفان غرق شد. این نشان میدهد که تاثیر محیط در تربیت، هرچند مثبت، نمیتواند بر قلب و ذهن بسته غلبه کند.
در این حالت، فرد در محیطی ناسالم یا نامناسب زندگی میکند؛ محیطی پر از فساد، فقر، ظلم یا بیعدالتی. اما شرایط درونی او قوی است؛ او دارای فطرت پاک، ایمان عمیق، اراده محکم و عقل پویاست. این وضعیت نشان میدهد که حتی در بدترین شرایط محیطی، انسان میتواند با تکیه بر درون خود به موفقیت برسد.
● پیروزی بر مشکلات: فرد با تکیه بر شرایط درونی، بر چالشهای محیطی غلبه میکند و به موفقیت میرسد.
● الهامبخشی: او به الگویی برای دیگران تبدیل میشود و نشان میدهد که انسان میتواند سرنوشتش را تغییر دهد.
● استقلال فکری: چنین فردی وابسته به محیط نمیشود و مسیر خود را میسازد.
حضرت ابراهیم (ع) نمونهای برجسته از این فرضیه است. او در محیطی بتپرست و تحت حاکمیت نمرود بزرگ شد که هیچ ارزش توحیدی را نمیپذیرفت. اما به دلیل ایمان قوی، عقل سلیم و اراده استوار، نه تنها تسلیم محیط نشد، بلکه به مبارزه با بتپرستی برخاست و پایهگذار توحید شد.
در این حالت، هم محیط و هم شرایط درونی فرد در وضعیت نامطلوبی قرار دارند. محیط ممکن است پر از فساد، ظلم، فقر یا بیاخلاقی باشد و فرد نیز از نظر درونی دچار ضعف ایمان، تعصب، غرور یا بیارادگی باشد. این ترکیب، بدترین سناریو را برای تربیت انسان ایجاد میکند.
● گمراهی و نابودی: فرد به احتمال زیاد در مسیر انحراف و نابودی قرار میگیرد.
● تکرار چرخه منفی: او نه تنها خود گمراه میشود، بلکه ممکن است به گسترش فساد در جامعه کمک کند.
● ناامیدی و تسلیم: چنین فردی اغلب انگیزهای برای تغییر ندارد و تسلیم شرایط میشود.
فرعون نمونهای بارز از این فرضیه است. او در محیطی فاسد و تحت نظام سلطهگری ظالمانه زندگی میکرد و از نظر درونی نیز پر از تکبر، خودپرستی و ظلم بود. این ترکیب او را به هلاکت کشاند و نامش را به عنوان نماد ظلم جاودانه کرد.
تاثیر محیط در تربیت یک واقعیت غیرقابل انکار است، اما این شرایط درونی انسان است که در نهایت سرنوشت او را تعیین میکند. داستانهای قرآنی مانند نوح و کنعان، یوسف (ع) و ابراهیم (ع) به ما میآموزند که محیط میتواند بستری برای رشد یا انحراف فراهم کند، اما این انسان است که با فطرت، ایمان، عقل و اراده خود مسیر نهایی را انتخاب میکند. تربیت موفق نیازمند همکاری بین محیط (خانواده، جامعه، آموزش) و تلاش فردی برای شکوفایی استعدادهای درونی است.
در صورتی که تمایل دارید تا با دوره های تربیتی متنوع، اردو های ماجرا محور، پرونده های ویژه تربیتی و همچنین استفاده از ظرفیت مشاوران برجسته تربیتی کشوری بهره مند شوید، فقط کافی ست تا به سایت همیار 28 مراجعه کنید و از دوره ها و مقالات ما بازدید بفرمایید. خوشحال می شویم تا نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
همیار 28، یاری برای تربیت
0دیدگاه ثبت شده، نظر تو چیه؟